مرور روشهای SSL (Self-Supervised Learning) در پیشیادگیری NLP
آقا آمیت در این بلاگ پست (مال سال ۲۰۲۰عه) به صورت خیلی جمع و جور اومده یه مروری کرده که چه تسکهایی با SSL طراحی شدند که نقش pretext یا همون pretraining رو میتونند به عهده بگیرند. یکیش رو همین الان نقدا باید بدونید: Masked Language Modeling. این تسک شامل ماسک کردن کلمه و حدس زدنش توسط مدله که در برت استفاده شد. یازده تا روش این مدلی رو ایشون توضیح داده که مدل با اینا میتونه بدون اینکه لازم باشه دادهای لیبل بزنیم، از روی متن representationها رو یاد بگیره و بعد بتونه جلوی تسکهای مختلف قدعلم کنه. اگر ده دقیقه وقت دارید، این بلاگ پست رو بخونید و لذت ببرید.
این یازده تا روش به صورت یکجا به اضافهی مقالاتی که از این روشها استفاده کردند:
• Center Word Prediction (Continuous Bag of Words in Word2Vec)
• Neighbor Word Prediction (skip-gram in Word2Vec)
• Neighbor Sentence Prediction (Skip-Thought Vectors)
• Auto-regressive Language Modeling (Neural Probabilistic Language Model, GPT)
• Masked Language Modeling (BERT, RoBERTa and ALBERT)
• Next Sentence Prediction (BERT)
• Sentence Order Prediction (ALBERT)
• Sentence Permutation (BART)
• Document Rotation (BART)
• Emoji Prediction (DeepMoji)
• Gap Sentence Generation (PEGASUS)
لینک پست:
https://amitness.com/2020/05/self-supervised-learning-nlp/
#read
#blog
@nlp_stuff
آقا آمیت در این بلاگ پست (مال سال ۲۰۲۰عه) به صورت خیلی جمع و جور اومده یه مروری کرده که چه تسکهایی با SSL طراحی شدند که نقش pretext یا همون pretraining رو میتونند به عهده بگیرند. یکیش رو همین الان نقدا باید بدونید: Masked Language Modeling. این تسک شامل ماسک کردن کلمه و حدس زدنش توسط مدله که در برت استفاده شد. یازده تا روش این مدلی رو ایشون توضیح داده که مدل با اینا میتونه بدون اینکه لازم باشه دادهای لیبل بزنیم، از روی متن representationها رو یاد بگیره و بعد بتونه جلوی تسکهای مختلف قدعلم کنه. اگر ده دقیقه وقت دارید، این بلاگ پست رو بخونید و لذت ببرید.
این یازده تا روش به صورت یکجا به اضافهی مقالاتی که از این روشها استفاده کردند:
• Center Word Prediction (Continuous Bag of Words in Word2Vec)
• Neighbor Word Prediction (skip-gram in Word2Vec)
• Neighbor Sentence Prediction (Skip-Thought Vectors)
• Auto-regressive Language Modeling (Neural Probabilistic Language Model, GPT)
• Masked Language Modeling (BERT, RoBERTa and ALBERT)
• Next Sentence Prediction (BERT)
• Sentence Order Prediction (ALBERT)
• Sentence Permutation (BART)
• Document Rotation (BART)
• Emoji Prediction (DeepMoji)
• Gap Sentence Generation (PEGASUS)
لینک پست:
https://amitness.com/2020/05/self-supervised-learning-nlp/
#read
#blog
@nlp_stuff
Amit Chaudhary
Self Supervised Representation Learning in NLP
An overview of self-supervised pretext tasks in Natural Language Processing
چتبات blender bot 3 هدیه facebook research به مشتاقان حوزه چتبات!
چند روزی میگذره که تیم تحقیقاتی فیسبوک چتبات open domain خودش رو به صورت عمومی ریلیز کرده و کد و وزن مدلها و یک دمو از این مدل رو در راه خدا نذر کرده! تیم فیسبوک ادعا کرده که این نذر رو در راه اعتلای جامعه تحقیقاتی انجام داده چرا که اینطوری راه تحقیقات در حوزه conversational AI باز میشه. این مدل در واقع یه سیستم عظیم ماژولار هست که از ماژولهای مختلفی مانند Internet search decision، long term memory access decision، generate internet search query و چندین ماژول دیگه تشکیل شده که فلوی اجرایی کل این مدل رو در تصویر زیر میبینید. علاوه بر اینکه در ماژولهایی مثل generate dialogue response از ترنسفورمرها و مدلهای زبانی مبتنی بر اونها استفاده شده، برای انتخاب اجرای هر یک از این ماژولها هم یه ترنسفورمر ترین شده که در لحظه به ازای یه سری ورودی کنترلی تصمیم میگیره کدوم فلو رو در پیش بگیره. البته دموی این مدل فعلا فقط برای مردم ینگه دنیا (آمریکا) در دسترس هست و فیسبوک گفته همزمان از دیتای دمو هم برای بهبود مدل داره استفاده میکنه. از طرفی فیسبوک، مکانیزمهای امنیتی خاصی رو به کار برده برای اینکه خطرات احتمالی ناشی از سرچهای نابهجا مثل محتوای خشونت و غیره به حداقل برسه (در مورد بحثهایی مثل responsible AI هم قبلا صحبت کرده بودیم و باید کم کم خیلی بیشتر بهش توجه بشه). اگه در حوزه conversational AI کار میکنید داکیومنتها و کدهایی که این تیم منتشر کرده رو حتما شخم بزنید، باشد که رستگار شوید.
پ.ن: خداوکیلی ببینید چقدر کار کردند ولی دارند رایگان همه چیز رو در معرض عموم میذارند. با این کار باور کنید همه کامیونیتی از جمله خود تولیدکنندگان حظ و بهره میبرند.
لینک گیتهاب:
https://github.com/facebookresearch/ParlAI/tree/main/projects/bb3
لینک بلاگ:
https://ai.facebook.com/blog/blenderbot-3-a-175b-parameter-publicly-available-chatbot-that-improves-its-skills-and-safety-over-time/?utm_source=twitter&utm_medium=organic_social&utm_campaign=blenderbot
#paper
#read
@nlp_stuff
چند روزی میگذره که تیم تحقیقاتی فیسبوک چتبات open domain خودش رو به صورت عمومی ریلیز کرده و کد و وزن مدلها و یک دمو از این مدل رو در راه خدا نذر کرده! تیم فیسبوک ادعا کرده که این نذر رو در راه اعتلای جامعه تحقیقاتی انجام داده چرا که اینطوری راه تحقیقات در حوزه conversational AI باز میشه. این مدل در واقع یه سیستم عظیم ماژولار هست که از ماژولهای مختلفی مانند Internet search decision، long term memory access decision، generate internet search query و چندین ماژول دیگه تشکیل شده که فلوی اجرایی کل این مدل رو در تصویر زیر میبینید. علاوه بر اینکه در ماژولهایی مثل generate dialogue response از ترنسفورمرها و مدلهای زبانی مبتنی بر اونها استفاده شده، برای انتخاب اجرای هر یک از این ماژولها هم یه ترنسفورمر ترین شده که در لحظه به ازای یه سری ورودی کنترلی تصمیم میگیره کدوم فلو رو در پیش بگیره. البته دموی این مدل فعلا فقط برای مردم ینگه دنیا (آمریکا) در دسترس هست و فیسبوک گفته همزمان از دیتای دمو هم برای بهبود مدل داره استفاده میکنه. از طرفی فیسبوک، مکانیزمهای امنیتی خاصی رو به کار برده برای اینکه خطرات احتمالی ناشی از سرچهای نابهجا مثل محتوای خشونت و غیره به حداقل برسه (در مورد بحثهایی مثل responsible AI هم قبلا صحبت کرده بودیم و باید کم کم خیلی بیشتر بهش توجه بشه). اگه در حوزه conversational AI کار میکنید داکیومنتها و کدهایی که این تیم منتشر کرده رو حتما شخم بزنید، باشد که رستگار شوید.
پ.ن: خداوکیلی ببینید چقدر کار کردند ولی دارند رایگان همه چیز رو در معرض عموم میذارند. با این کار باور کنید همه کامیونیتی از جمله خود تولیدکنندگان حظ و بهره میبرند.
لینک گیتهاب:
https://github.com/facebookresearch/ParlAI/tree/main/projects/bb3
لینک بلاگ:
https://ai.facebook.com/blog/blenderbot-3-a-175b-parameter-publicly-available-chatbot-that-improves-its-skills-and-safety-over-time/?utm_source=twitter&utm_medium=organic_social&utm_campaign=blenderbot
#paper
#read
@nlp_stuff
Telegram
stuff
وضعیت هوش مصنوعی در ۲۰۲۲
گزارش StateofAI چند روز پیش برای ۲۰۲۲ منتشر شد. قبلا در این پست t.me/nlp_stuff/259 گزارش ۲۰۲۱ اش رو بررسی کرده بودیم. امسال هم این گزارش در چهار بخش آکادمیک، صنعت، سیاست و ایمن هوش مصنوعی رو بررسی کردند و در نهایت هم پیشبینی از رخدادهای سال آینده دادند. چند نکته به نظرمون جالب اومدند که گفتیم با شما هم به اشتراک بگذاریم:
- اول از همه این که هوش مصنوعی در ۲۰۲۲ تونست در کاربردهای علمی مختلف از طراحی انزیم بازیافت پلاستک گرفته تا اثبات قضایای علوم پایه با موفقیت به کار گرفته بشه. این نشون دهنده اینه که پتانسیل زیادی در انواع رشتههای دیگه برای استفاده از هوش مصنوعی وجود داره.
- با گذشت ۵ سال از انتشار مقاله ترنسفورمر، این مدل همچنان آخرین آپدیت معماری هوش مصنوعی محسوب میشه. افزونههای بسیاری بر ترنسفورمر در این پنج سال مطرح شده اند و مخصوصا سعی کردهاند پیچیدگی مرتبه دو اش نسبت به ورودی رو کاهش بدن اما در نهایت برد همچنان با ترنسفورمر خالیه.
- استفاده از مدلهای زبانی در زمینه های دیگه مثل حل مسائل ریاضی یا دسترسی دادن مدلهای زبانی به استفاده از اینترنت (t.me/nlp_stuff/260) یا حتی کمک به رباتها، همچنان مورد توجه جامعه هوش مصنوعی هست.
- قطعا امسال سال مدلهای diffusion بود. سال گذشته این موقع این مدلها تونسته بودند GANها رو تنها در چند بنچمارک شکست بدن. اما در کمتر از یک سال اکنون هایپترین مساله حوزه هوش مصنوعی هستند و تو کاربردهای مختلف نظیر تولید تصویر و فیلم و صوت و حتی مولکول ازشون استفاده میشه. مخصوصا در زمینه تولید تصویر، امسال مدلهای زیادی در این باره مثل Dall-E2 و Imagen و Glide منتشر شدند و امسال سال باز شدن قفل مساله تولید تصویر بود. این رشد منجر به تولد آزمایشگاههای جدید تخصصی برای این مساله نظیر Midjouney و StableDiffusion شد(t.me/nlp_stuff/300). رقابت بر سر مدلهای تولیدکننده فیلم هم ظاهرا تازه شروع شده.
- ترنسفورمرها هم در یادگیری تقویتی و هم در حوزههای مدلهای مولتی مودال (مثل مدل گاتو) به کار گرفته شدند. به نظر این روند به این سمت میره که در نهایت یک مدل ترنسفورمری بزرگ برای انجام هر کاری رو در آینده خواهیم دید.
- تسک NeRF از نوزده مقاله در سال ۲۰۱۹ به بالای هزار مقاله در سال ۲۰۲۲ رسیده (t.me/nlp_stuff/225) که در نوع خودش جالب محسوب میشه.
- اکثر مقالههای چینی بر روی حوزههای نظارتی و مراقبتی مثل تشخیص شی و چهره و مسیریابی اشیا متمرکز شده اند. در حالی که تمرکز جامعه هوش مصنوعی آمریکا بر روی مسائل متنی و صوتی هست. همچنین به صورت کلی تعداد مقالات آمریکاییها بیشتره ولی سرعت رشد تعداد مقالات چینیها بالاست. البته اگر مقالات چینی زبان رو هم به این مقایسه اضافه کنیم چینی ها حدود ۵ برابر آمریکاییها مقاله دارند :)
- همچنان مونوپلی عرصه GPU دست Nvidia است. به طوری که میزان سود سالانه nvidia بیشتر از میزان ارزشگذاری سه استارتاپ بزرگ در این زمینه است.
- امسال بسیاری از افراد هستههای فنی شرکتهای بزرگ نظیر گوگل و متا و اوپنایآی این شرکتها رو ترک کردن و به سراغ استارتاپهای خودشون در زمینه هوش رفتند. برای مثال آقای Vaswani نویسنده مقاله ترنسفورمر که به adept پیوسته (اینجا یک محصول این شرکت رو معرفی کرده بودیم t.me/nlp_stuff/303)
- هوش مصنوعی هم از مشکلات اقتصادی امسال دنیا بی آسیب نموند و میزان سرمایهگذاری در استارتاپهای هوش مصنوعی نسبت به سال پیش ۳۶ درصد کاهش رو تجربه کرد. میزان این رقم کاهش برای همه استارتاپها ۲۴ درصد بوده.
- آمریکا همچنان بیشترین استارتاپهای هوش مصنوعی یونیکورن رو داره (استارتاپهایی با بیش از یک میلیارد دلار ارزش) این رقم برای امریکا و چین و انگلیس به ترتیب ۲۹۲ و ۶۹ و ۲۴ هست. نکته جالب توجه قرار گیری اسرائیلیها در رده چهارم لیست با ۱۴ یونیکورن و ۵۳ میلیارد دلار ارزشه در حالی که جمعیتش به ده میلیون هم نمیرسه. wordtune یکی از نمونه استارتاپهای مشهور اسراییلی هست.
- در حوزه آموزش مدلهای بزرگ، آکادمی در رقابت با صنعت رقابت رو وا داده و نرخ مشارکت آکادمی از شصت درصد در سال ۲۰۱۰ به حدود صفر درصد در اکنون رسیده! و به صورت کلی پژوهش از انحصار آکادمی دراومده و یک جوری حالت غیرمتمرکز پیدا کرده.
- شرکتهای حوزه دفاعی در حال به کار بستن هوش مصنوعی در محصولات و تجهیزات خودشون هستند. این علاقه یکطرفه نیست و شرکت های بزرگی نظیر آمازون و مایکروسافت و گوگل هم در تلاش برای عادی سازی استفاده از هوش مصنوعی در صنایع دفاعی هستند.
در نهایت هم چند تا پیشبینی برای سال آینده داشتند که جالبترینهاشون یک مدل ۱۰ میلیارد پارامتر مولتیمودال-یادگیری تقویتی از دیپمایند و ظهور ابزارهای مولد صوتی است.
این گزارش خوب رو از دست ندید.
لینک گزارش:
Stateof.ai
#read
@nlp_stuff
گزارش StateofAI چند روز پیش برای ۲۰۲۲ منتشر شد. قبلا در این پست t.me/nlp_stuff/259 گزارش ۲۰۲۱ اش رو بررسی کرده بودیم. امسال هم این گزارش در چهار بخش آکادمیک، صنعت، سیاست و ایمن هوش مصنوعی رو بررسی کردند و در نهایت هم پیشبینی از رخدادهای سال آینده دادند. چند نکته به نظرمون جالب اومدند که گفتیم با شما هم به اشتراک بگذاریم:
- اول از همه این که هوش مصنوعی در ۲۰۲۲ تونست در کاربردهای علمی مختلف از طراحی انزیم بازیافت پلاستک گرفته تا اثبات قضایای علوم پایه با موفقیت به کار گرفته بشه. این نشون دهنده اینه که پتانسیل زیادی در انواع رشتههای دیگه برای استفاده از هوش مصنوعی وجود داره.
- با گذشت ۵ سال از انتشار مقاله ترنسفورمر، این مدل همچنان آخرین آپدیت معماری هوش مصنوعی محسوب میشه. افزونههای بسیاری بر ترنسفورمر در این پنج سال مطرح شده اند و مخصوصا سعی کردهاند پیچیدگی مرتبه دو اش نسبت به ورودی رو کاهش بدن اما در نهایت برد همچنان با ترنسفورمر خالیه.
- استفاده از مدلهای زبانی در زمینه های دیگه مثل حل مسائل ریاضی یا دسترسی دادن مدلهای زبانی به استفاده از اینترنت (t.me/nlp_stuff/260) یا حتی کمک به رباتها، همچنان مورد توجه جامعه هوش مصنوعی هست.
- قطعا امسال سال مدلهای diffusion بود. سال گذشته این موقع این مدلها تونسته بودند GANها رو تنها در چند بنچمارک شکست بدن. اما در کمتر از یک سال اکنون هایپترین مساله حوزه هوش مصنوعی هستند و تو کاربردهای مختلف نظیر تولید تصویر و فیلم و صوت و حتی مولکول ازشون استفاده میشه. مخصوصا در زمینه تولید تصویر، امسال مدلهای زیادی در این باره مثل Dall-E2 و Imagen و Glide منتشر شدند و امسال سال باز شدن قفل مساله تولید تصویر بود. این رشد منجر به تولد آزمایشگاههای جدید تخصصی برای این مساله نظیر Midjouney و StableDiffusion شد(t.me/nlp_stuff/300). رقابت بر سر مدلهای تولیدکننده فیلم هم ظاهرا تازه شروع شده.
- ترنسفورمرها هم در یادگیری تقویتی و هم در حوزههای مدلهای مولتی مودال (مثل مدل گاتو) به کار گرفته شدند. به نظر این روند به این سمت میره که در نهایت یک مدل ترنسفورمری بزرگ برای انجام هر کاری رو در آینده خواهیم دید.
- تسک NeRF از نوزده مقاله در سال ۲۰۱۹ به بالای هزار مقاله در سال ۲۰۲۲ رسیده (t.me/nlp_stuff/225) که در نوع خودش جالب محسوب میشه.
- اکثر مقالههای چینی بر روی حوزههای نظارتی و مراقبتی مثل تشخیص شی و چهره و مسیریابی اشیا متمرکز شده اند. در حالی که تمرکز جامعه هوش مصنوعی آمریکا بر روی مسائل متنی و صوتی هست. همچنین به صورت کلی تعداد مقالات آمریکاییها بیشتره ولی سرعت رشد تعداد مقالات چینیها بالاست. البته اگر مقالات چینی زبان رو هم به این مقایسه اضافه کنیم چینی ها حدود ۵ برابر آمریکاییها مقاله دارند :)
- همچنان مونوپلی عرصه GPU دست Nvidia است. به طوری که میزان سود سالانه nvidia بیشتر از میزان ارزشگذاری سه استارتاپ بزرگ در این زمینه است.
- امسال بسیاری از افراد هستههای فنی شرکتهای بزرگ نظیر گوگل و متا و اوپنایآی این شرکتها رو ترک کردن و به سراغ استارتاپهای خودشون در زمینه هوش رفتند. برای مثال آقای Vaswani نویسنده مقاله ترنسفورمر که به adept پیوسته (اینجا یک محصول این شرکت رو معرفی کرده بودیم t.me/nlp_stuff/303)
- هوش مصنوعی هم از مشکلات اقتصادی امسال دنیا بی آسیب نموند و میزان سرمایهگذاری در استارتاپهای هوش مصنوعی نسبت به سال پیش ۳۶ درصد کاهش رو تجربه کرد. میزان این رقم کاهش برای همه استارتاپها ۲۴ درصد بوده.
- آمریکا همچنان بیشترین استارتاپهای هوش مصنوعی یونیکورن رو داره (استارتاپهایی با بیش از یک میلیارد دلار ارزش) این رقم برای امریکا و چین و انگلیس به ترتیب ۲۹۲ و ۶۹ و ۲۴ هست. نکته جالب توجه قرار گیری اسرائیلیها در رده چهارم لیست با ۱۴ یونیکورن و ۵۳ میلیارد دلار ارزشه در حالی که جمعیتش به ده میلیون هم نمیرسه. wordtune یکی از نمونه استارتاپهای مشهور اسراییلی هست.
- در حوزه آموزش مدلهای بزرگ، آکادمی در رقابت با صنعت رقابت رو وا داده و نرخ مشارکت آکادمی از شصت درصد در سال ۲۰۱۰ به حدود صفر درصد در اکنون رسیده! و به صورت کلی پژوهش از انحصار آکادمی دراومده و یک جوری حالت غیرمتمرکز پیدا کرده.
- شرکتهای حوزه دفاعی در حال به کار بستن هوش مصنوعی در محصولات و تجهیزات خودشون هستند. این علاقه یکطرفه نیست و شرکت های بزرگی نظیر آمازون و مایکروسافت و گوگل هم در تلاش برای عادی سازی استفاده از هوش مصنوعی در صنایع دفاعی هستند.
در نهایت هم چند تا پیشبینی برای سال آینده داشتند که جالبترینهاشون یک مدل ۱۰ میلیارد پارامتر مولتیمودال-یادگیری تقویتی از دیپمایند و ظهور ابزارهای مولد صوتی است.
این گزارش خوب رو از دست ندید.
لینک گزارش:
Stateof.ai
#read
@nlp_stuff
www.stateof.ai
State of AI Report 2024
The State of AI Report analyses the most interesting developments in AI. Read and download here.
سلطان PaLI به دنیای تصویر-متن سلام میکند!
بارها گفتیم که دوره یکهتازی مدلهای multimodal شروع شده. این اواخر نیز ظهور مدلهایی مانند Stable Diffusion توجه همه رو به این حوزه دوباره جلب کرد. حالا گوگل با فهم درست شرایط حساس کنونی، یک مدل general purpose برای این حوزه ارایه داده که باهاش تقریبا هر تسک تصویر-متنی رو میتونید انجام بدید و حتی به این بسنده نکرده و مدل رو به صورت multilingual آموزش داده (که فارسی هم ساپورت میکنه). معماری مدل خیلی ساده است و در شکل هم میتونید ببینید که یک vision transformer داره که طبیعتا کار فهم تصویر رو انجام میده و برای فهم متن هم از مدل T5 استفاده میکنه که همونطور که میدونید مدل زبانی هست که تمامی مسایل حوزه پردازش زبان رو به صورت text-to-text مدل میکنه و عملا قابلیت general purpose بودن PaLI رو فراهم میکنه. این مدل هم مانند مدلهای خفن اخیر یه کامیون پارامتر داره که حدود ۱۷ میلیارده که از این مقدار حدود ۴ میلیارد سهم مدل فهم تصویر و ۱۳ میلیارد سهم مدل فهم زبانی هستش! همچنین برای خلق این همه جلال، دست به جمعآوری یک دیتاست بسیار عظیم زدند که اسمش رو WebLI گذاشتند و حدود ۱۰ میلیارد زوج تصویر-متن به زبانهای مختلف داره (حقیقتا با این همه تلاش و توسعه کلا مفهوم میلیارد رو به سخره گرفتند). نکته قابل توجه اینه که این مدل در برخی از بنچمارکهای حوزه تصویر-متن مانند COCO-captions، TextCaps و VQAv2 تونسته رکورد بزنه و مدلهای دیگه رو شکست بده. البته اگه نمیتونید مدل ۱۷ میلیارد پارامتریش رو لود کنید نگران نباشید چون نسخههای کوچکتر هم بیرون دادند که حدود ۳ میلیارد پارامتر داره و با توجه به شرایط فعلی باز هم نمیتونید اون مدل رو لود کنید :)) پس فقط نگاه کنید و لذت ببرید.
لینک بلاگ:
https://ai.googleblog.com/2022/09/pali-scaling-language-image-learning-in.html
#read
#blog
@nlp_stuff
بارها گفتیم که دوره یکهتازی مدلهای multimodal شروع شده. این اواخر نیز ظهور مدلهایی مانند Stable Diffusion توجه همه رو به این حوزه دوباره جلب کرد. حالا گوگل با فهم درست شرایط حساس کنونی، یک مدل general purpose برای این حوزه ارایه داده که باهاش تقریبا هر تسک تصویر-متنی رو میتونید انجام بدید و حتی به این بسنده نکرده و مدل رو به صورت multilingual آموزش داده (که فارسی هم ساپورت میکنه). معماری مدل خیلی ساده است و در شکل هم میتونید ببینید که یک vision transformer داره که طبیعتا کار فهم تصویر رو انجام میده و برای فهم متن هم از مدل T5 استفاده میکنه که همونطور که میدونید مدل زبانی هست که تمامی مسایل حوزه پردازش زبان رو به صورت text-to-text مدل میکنه و عملا قابلیت general purpose بودن PaLI رو فراهم میکنه. این مدل هم مانند مدلهای خفن اخیر یه کامیون پارامتر داره که حدود ۱۷ میلیارده که از این مقدار حدود ۴ میلیارد سهم مدل فهم تصویر و ۱۳ میلیارد سهم مدل فهم زبانی هستش! همچنین برای خلق این همه جلال، دست به جمعآوری یک دیتاست بسیار عظیم زدند که اسمش رو WebLI گذاشتند و حدود ۱۰ میلیارد زوج تصویر-متن به زبانهای مختلف داره (حقیقتا با این همه تلاش و توسعه کلا مفهوم میلیارد رو به سخره گرفتند). نکته قابل توجه اینه که این مدل در برخی از بنچمارکهای حوزه تصویر-متن مانند COCO-captions، TextCaps و VQAv2 تونسته رکورد بزنه و مدلهای دیگه رو شکست بده. البته اگه نمیتونید مدل ۱۷ میلیارد پارامتریش رو لود کنید نگران نباشید چون نسخههای کوچکتر هم بیرون دادند که حدود ۳ میلیارد پارامتر داره و با توجه به شرایط فعلی باز هم نمیتونید اون مدل رو لود کنید :)) پس فقط نگاه کنید و لذت ببرید.
لینک بلاگ:
https://ai.googleblog.com/2022/09/pali-scaling-language-image-learning-in.html
#read
#blog
@nlp_stuff
Telegram
stuff
اورفیتکردن در حکمرانی
موضوع علم یادگیری ماشین، تعمیم (Generalization) است. به خاطر همین هدف قرار گرفتن تعمیم، مفاهیم یادگیری ماشین میتوانند شهودی برای همه قضایای دیگر از جمله اقتصاد و سیاست و حکمرانی قرار گیرند. یکی از پایهای ترین این مفاهیم، بیشبرازش یا overfiting است. همانطور که میدانید ما وقتی می خواهیم یک مدل را به منظور رسیدن به یک هدف آموزش دهیم، از آنجایی که ممکن است این هدف به صورت مستقیم قابل دسترسی نباشد، مدل را بر روی یک proxy به امید رسیدن به آن هدف آموزش میدهیم. مثلا ما میخواهیم یک مدل دستهبندی تصاویر سگها و گربهها را با هدف بیشتر کردن دقت آن آموزش دهیم، اما از آن جا که معیار دقت قابل بهینهسازی نیست و همچنین نمیتوانیم تمام سگ و گربههای دنیا را تصویربرداری کنیم، ما مدل را بر روی تابع هزینه کراس انتروپی و البته بر روی مجموعه محدودی از دادگان آموزش میدهیم. حال در فرآیند آموزش ممکن است پس از مدتی میزان عملکرد ما بر روی این پراکسی بهبود یابد اما فاصله ما از هدف اصلی بیشتر و بیشتر شود.
به موازات بیشبرازش، در علم اقتصاد قانونی به نام گودهارت وجود دارد که بیان میکند "وقتی یک شاخص اندازهگیری به یک هدف تبدیل شود، دیگر شاخص خوبی نخواهد بود". برای مثال فرض کنید شما رییس یک دانشگاه هستید و سعی دارید تا کیفیت علمی دانشگاه را افزایش دهید و به همین جهت بر روی تعداد مقالات منتشرشده و تعداد ارجاعات آنها، سیاستهای تشویقی اعمال میکنید. در ابتدا کیفیت علمی دانشگاه اندکی رشد میکند اما پس از مدتی مشاهده میکنید که تعداد مقالات و ارجاعات چند برابر شده اما با انبوهی از مقالات بی کیفیت و همچینن خودارجاعیهای بین نویسندگان مختلف آنها مواجه هستید. به همین دلیل شاخص تعداد مقالات دیگر نمیتواند یک شاخص خوبی برای افزایش کیفیت علمی دانشگاه شما باشد.
حال آقای Dickstein پژوهشگر Google Brain، در بلاگی با تناظر اورفیت و قانون گودهارت پا را فراتر گذاشته و صورت قویتری از قانون گودهارت را ارائه کرده است: "وقتی یک شاخص اندازهگیری به یک هدف تبدیل میشود، وقتی بیش از حد در آن کارآمد می شویم، هدف اصلی که به دنبال آن بودیم بدتر می شود" برای مثال ممکن است هدف، پیداکردن حکمرانانی با بیشترین میزان مقبولیت و انتفاع در میان مردم باشد و شاخص این کار را آرای مردمی قرار دهیم. حال اگر فقط بر این شاخص تکیه کنیم، ممکن است تنها افراد صاحب سرمایه و رسانه به قدرت برسند که قابلیت دستکاری افکار عمومی را دارند و در نهایت منجر به ظهور الیگارشی شوند. و یا این که هدف ما داشتن جامعه آگاه و متفکر باشد و برای رسیدن به این هدف شاخص آزادی تبادل اطلاعات را قرار دهیم، در صورت تکیه بر تنها این شاخص در نهایت ممکن است با پدیدههای حباب فیلتر و رواج تئوریهای توطئه و شبه علم مواجه شویم. Dickstein در این بلاگ این قبیل مثالها را به خوبی توضیح داده و سپس سعی میکند تا با بررسی راهکارهای حل اورفیت تناظری از آنها را برای حل مشکلات دیگر مطرح شده ارائه کند. از جمله این راهکارها میتوان به اضافه کردن هزینه منظمسازی (regularization)، تزریق نویز به سیستم، توقف زودهنگام و محدودکردن ظرفیت مدل یا بیشترکردن ظرفیت آن (پینوشت را ببینید!) را ارائه داد. برای مثال برای حل مشکل حباب فیلتر که در آن فرد دچار انزوای فکری میشود و الگوریتمهای توصیهگر فقط محدوده علاقه او را به او نشان میدهند، میتوانیم هر از گاهی با نویز عمل کنیم و او را از حبابهایی که به لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک با سلیقه و ذائقهٔ او همخوانی دارند خارج کنیم. خواندن این بلاگ (که مورد تایید آقامون کارپثی هم هست) را به همه شما توصیه میکنیم.
پینوشت: یکی از جالبترین مثالهای بررسی شده در اینجا، میزان تریدآف بین شفافیت و privacy است. در صورتی که این تریدآف در میانه باشد ممکن است اقلیتی از آن و رانت اطلاعاتی به منظور تسلط بر سایرین استفاده کنند که نهایتا منجر به بدترشدن وضع میشود. دو راهکار پیشنهادی برای این حالت میتواند این باشد که یا مدل را کوچکتر کنیم و دسترسی همه به شفافیت و هر نوع اطلاعاتی از سایرین را ببندیم تا کسی قدرت سواستفاده از اطلاعات را نداشته باشد و یا این که راهکار بسیار بزرگترکردن مدل را در پیش بگیریم. این راهکار بسیار شبیه به موضوع overparameterization در یادگیری ماشین است که اخیرا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این حالت بایستی روی همه چیز شفافیت داشته باشیم، در حدی که همه افراد از همه اطلاعات هم خبر داشته باشند، در این صورت دیگر امکان سواستفاده از اطلاعات پیش نخواهد آمد!
لینک بلاگ:
https://sohl-dickstein.github.io/2022/11/06/strong-Goodhart.html
#read
#blog
@nlp_stuff
موضوع علم یادگیری ماشین، تعمیم (Generalization) است. به خاطر همین هدف قرار گرفتن تعمیم، مفاهیم یادگیری ماشین میتوانند شهودی برای همه قضایای دیگر از جمله اقتصاد و سیاست و حکمرانی قرار گیرند. یکی از پایهای ترین این مفاهیم، بیشبرازش یا overfiting است. همانطور که میدانید ما وقتی می خواهیم یک مدل را به منظور رسیدن به یک هدف آموزش دهیم، از آنجایی که ممکن است این هدف به صورت مستقیم قابل دسترسی نباشد، مدل را بر روی یک proxy به امید رسیدن به آن هدف آموزش میدهیم. مثلا ما میخواهیم یک مدل دستهبندی تصاویر سگها و گربهها را با هدف بیشتر کردن دقت آن آموزش دهیم، اما از آن جا که معیار دقت قابل بهینهسازی نیست و همچنین نمیتوانیم تمام سگ و گربههای دنیا را تصویربرداری کنیم، ما مدل را بر روی تابع هزینه کراس انتروپی و البته بر روی مجموعه محدودی از دادگان آموزش میدهیم. حال در فرآیند آموزش ممکن است پس از مدتی میزان عملکرد ما بر روی این پراکسی بهبود یابد اما فاصله ما از هدف اصلی بیشتر و بیشتر شود.
به موازات بیشبرازش، در علم اقتصاد قانونی به نام گودهارت وجود دارد که بیان میکند "وقتی یک شاخص اندازهگیری به یک هدف تبدیل شود، دیگر شاخص خوبی نخواهد بود". برای مثال فرض کنید شما رییس یک دانشگاه هستید و سعی دارید تا کیفیت علمی دانشگاه را افزایش دهید و به همین جهت بر روی تعداد مقالات منتشرشده و تعداد ارجاعات آنها، سیاستهای تشویقی اعمال میکنید. در ابتدا کیفیت علمی دانشگاه اندکی رشد میکند اما پس از مدتی مشاهده میکنید که تعداد مقالات و ارجاعات چند برابر شده اما با انبوهی از مقالات بی کیفیت و همچینن خودارجاعیهای بین نویسندگان مختلف آنها مواجه هستید. به همین دلیل شاخص تعداد مقالات دیگر نمیتواند یک شاخص خوبی برای افزایش کیفیت علمی دانشگاه شما باشد.
حال آقای Dickstein پژوهشگر Google Brain، در بلاگی با تناظر اورفیت و قانون گودهارت پا را فراتر گذاشته و صورت قویتری از قانون گودهارت را ارائه کرده است: "وقتی یک شاخص اندازهگیری به یک هدف تبدیل میشود، وقتی بیش از حد در آن کارآمد می شویم، هدف اصلی که به دنبال آن بودیم بدتر می شود" برای مثال ممکن است هدف، پیداکردن حکمرانانی با بیشترین میزان مقبولیت و انتفاع در میان مردم باشد و شاخص این کار را آرای مردمی قرار دهیم. حال اگر فقط بر این شاخص تکیه کنیم، ممکن است تنها افراد صاحب سرمایه و رسانه به قدرت برسند که قابلیت دستکاری افکار عمومی را دارند و در نهایت منجر به ظهور الیگارشی شوند. و یا این که هدف ما داشتن جامعه آگاه و متفکر باشد و برای رسیدن به این هدف شاخص آزادی تبادل اطلاعات را قرار دهیم، در صورت تکیه بر تنها این شاخص در نهایت ممکن است با پدیدههای حباب فیلتر و رواج تئوریهای توطئه و شبه علم مواجه شویم. Dickstein در این بلاگ این قبیل مثالها را به خوبی توضیح داده و سپس سعی میکند تا با بررسی راهکارهای حل اورفیت تناظری از آنها را برای حل مشکلات دیگر مطرح شده ارائه کند. از جمله این راهکارها میتوان به اضافه کردن هزینه منظمسازی (regularization)، تزریق نویز به سیستم، توقف زودهنگام و محدودکردن ظرفیت مدل یا بیشترکردن ظرفیت آن (پینوشت را ببینید!) را ارائه داد. برای مثال برای حل مشکل حباب فیلتر که در آن فرد دچار انزوای فکری میشود و الگوریتمهای توصیهگر فقط محدوده علاقه او را به او نشان میدهند، میتوانیم هر از گاهی با نویز عمل کنیم و او را از حبابهایی که به لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک با سلیقه و ذائقهٔ او همخوانی دارند خارج کنیم. خواندن این بلاگ (که مورد تایید آقامون کارپثی هم هست) را به همه شما توصیه میکنیم.
پینوشت: یکی از جالبترین مثالهای بررسی شده در اینجا، میزان تریدآف بین شفافیت و privacy است. در صورتی که این تریدآف در میانه باشد ممکن است اقلیتی از آن و رانت اطلاعاتی به منظور تسلط بر سایرین استفاده کنند که نهایتا منجر به بدترشدن وضع میشود. دو راهکار پیشنهادی برای این حالت میتواند این باشد که یا مدل را کوچکتر کنیم و دسترسی همه به شفافیت و هر نوع اطلاعاتی از سایرین را ببندیم تا کسی قدرت سواستفاده از اطلاعات را نداشته باشد و یا این که راهکار بسیار بزرگترکردن مدل را در پیش بگیریم. این راهکار بسیار شبیه به موضوع overparameterization در یادگیری ماشین است که اخیرا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این حالت بایستی روی همه چیز شفافیت داشته باشیم، در حدی که همه افراد از همه اطلاعات هم خبر داشته باشند، در این صورت دیگر امکان سواستفاده از اطلاعات پیش نخواهد آمد!
لینک بلاگ:
https://sohl-dickstein.github.io/2022/11/06/strong-Goodhart.html
#read
#blog
@nlp_stuff
Telegram
stuff
ما به تو مدیونیم آقای SE!
اگر در حوزه تحلیل داده و یادگیری ماشین فعالیت میکنید، احتمالا مواقعی پیش اومده که به سمت جمعآوری داده و ایجاد دیتاست رفتید. روشهای مختلفی برای جمعآوری داده وجود داره اما در این پست میخوایم یک مقاله از گوگل رو برای شما معرفی کنیم که سعی کرده یک چارچوب مدون برای جمعآوری داده ارایه کنه و در این راه از مفاهیم موجود در توسعه نرمافزار الهام گرفته.
در این مقاله توضیح داده شده که فرآیند ایجاد دیتاست، یک فرآیند ۵ مرحلهای و چرخهای است که تصویر اون رو میتونید در پایین ببینید. این ۵ مرحله عبارتند از: بررسی نیازمندیها، طراحی، اجرا، تست و نگهداری که این ۵ مرحله نیز تداعی کننده متدولوژیهای مشهور در دنیای مهندسی نرم افزار هستند. نکته قابل توجه، تاکید گوگل بر تولید artifact در هر مرحله است. به این معنا که در هر مرحله باید داکیومنتی آماده بشه که به عنوان خروجی اون مرحله محسوب میشه و برای اون نیز تمپلیتهایی در انتهای مقاله آورده شده که کار رو روی زمین بیارند. توضیحات هر یک از این ۵ مرحله در یک جدول و در انتهای این پست در تصاویر آورده شده (ورق بزنید). یکی از مهمترین مراحل، مرحله تسته که به دو صورت تست پذیرش (برای اطمینان از تطابق با نیازمندیها) و تستهای خصمانه مطرح میشه و برای پیادهسازی هم همان متدهای معروف unit testing در مهندسی نرمافزار میتونه مورد استفاده قرار بگیره. مثلا فرض کنید چنانچه دیتاست از داخل یک سازمان جمعآوری میشه تستهایی طراحی بشه که از عدم افشای اطلاعات محرمانه شرکا اطمینان حاصل بشه. در ادامه هم برخی درسهایی که از حوزه مهندسی نرمافزار گرفتیم رو برای جمعآوری دیتاست هم اعمال میکنه. مثلا:
- به دیتاست به چشم یه گناهکار نگاه کنید مگر اینکه خلافش ثابت بشه (در واقع همیشه شکاک باشید که یه جای کار میلنگه و بابتش تست کیسهای مناسب طراحی کنید)
- پیشفرضهایی که باهاش به سراغ جمعآوری دیتاست رفتید رو گردآوری کنید و کنترل ورژن انجام بدید (در داکیومنت خروجی مرحله آنالیز نیازمندیها و یا طراحی میتونه دیده بشه)
- حتما در مسیر توسعه دیتاست، peer review داشته باشید که از نون شب واجبتره
- برای بررسی توزیع پارامترهای دیتاست از ابزارهای مصورسازی استفاده کنید. (یکی از سکشنهای تمپلیت مربوط به خروجی فاز آنالیز نیازمندیها که در انتهای مقاله اومده، distributional requirements هست که در اون توزیع لازم برای برخی پارامترها توضیح داده میشه. مثلا ممکنه دیتاست باید طوری جمعآوری بشه که فلان پارامتر توزیع نرمال داشته باشه و این واقعیت باید در داکیومنت فاز آنالیز نیازمندیها دیده بشه)
- حتما نواقص و محدودیتهای دیتاستتون رو بدونید و یادداشت کنید به جای اینکه روی سرش قسم بخورید
و در آخر باید بگیم که بارها موارد استفاده از پارادایمهای نرمافزاری در توسعه مدلهای یادگیری ماشین رو دیدیم و این بار شاهد استفاده از این پاردایمها در ایجاد دیتاست بودیم که اهمیت توانمندی در حوزه مهندسی نرمافزار رو برای دیتاساینتیست ها بیش از پیش نشون میده و در پایان فقط میتونیم بگیم ما دیتاساینتیستها به تو مدیونیم ای مهندسی نرمافزار!
پ.ن: به عنوان مثال، دیتاست معروف peyma که در حوزه NER فارسی مطرحه یه ایراد بزرگ داره و اون هم اینکه تمام named entityها که در دیتاست تست هستند، در دیتاست ترین نیز موجودند و هیچ named entityای وجود نداره که مدل، اون رو در فاز ترینینگ ندیده باشه! در حالیکه مثلا با ایجاد یک سناریوی یونیت تست میشد جلوی این رو گرفت. البته ما این مشکل رو در دیتاست خودمون (https://yangx.top/nlp_stuff/250) حلش کردیم ولی دیتاست ما هم قطعا مشکلاتی داره که شما میتونید حلش کنید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2010.13561
#read
#paper
@nlp_stuff
اگر در حوزه تحلیل داده و یادگیری ماشین فعالیت میکنید، احتمالا مواقعی پیش اومده که به سمت جمعآوری داده و ایجاد دیتاست رفتید. روشهای مختلفی برای جمعآوری داده وجود داره اما در این پست میخوایم یک مقاله از گوگل رو برای شما معرفی کنیم که سعی کرده یک چارچوب مدون برای جمعآوری داده ارایه کنه و در این راه از مفاهیم موجود در توسعه نرمافزار الهام گرفته.
در این مقاله توضیح داده شده که فرآیند ایجاد دیتاست، یک فرآیند ۵ مرحلهای و چرخهای است که تصویر اون رو میتونید در پایین ببینید. این ۵ مرحله عبارتند از: بررسی نیازمندیها، طراحی، اجرا، تست و نگهداری که این ۵ مرحله نیز تداعی کننده متدولوژیهای مشهور در دنیای مهندسی نرم افزار هستند. نکته قابل توجه، تاکید گوگل بر تولید artifact در هر مرحله است. به این معنا که در هر مرحله باید داکیومنتی آماده بشه که به عنوان خروجی اون مرحله محسوب میشه و برای اون نیز تمپلیتهایی در انتهای مقاله آورده شده که کار رو روی زمین بیارند. توضیحات هر یک از این ۵ مرحله در یک جدول و در انتهای این پست در تصاویر آورده شده (ورق بزنید). یکی از مهمترین مراحل، مرحله تسته که به دو صورت تست پذیرش (برای اطمینان از تطابق با نیازمندیها) و تستهای خصمانه مطرح میشه و برای پیادهسازی هم همان متدهای معروف unit testing در مهندسی نرمافزار میتونه مورد استفاده قرار بگیره. مثلا فرض کنید چنانچه دیتاست از داخل یک سازمان جمعآوری میشه تستهایی طراحی بشه که از عدم افشای اطلاعات محرمانه شرکا اطمینان حاصل بشه. در ادامه هم برخی درسهایی که از حوزه مهندسی نرمافزار گرفتیم رو برای جمعآوری دیتاست هم اعمال میکنه. مثلا:
- به دیتاست به چشم یه گناهکار نگاه کنید مگر اینکه خلافش ثابت بشه (در واقع همیشه شکاک باشید که یه جای کار میلنگه و بابتش تست کیسهای مناسب طراحی کنید)
- پیشفرضهایی که باهاش به سراغ جمعآوری دیتاست رفتید رو گردآوری کنید و کنترل ورژن انجام بدید (در داکیومنت خروجی مرحله آنالیز نیازمندیها و یا طراحی میتونه دیده بشه)
- حتما در مسیر توسعه دیتاست، peer review داشته باشید که از نون شب واجبتره
- برای بررسی توزیع پارامترهای دیتاست از ابزارهای مصورسازی استفاده کنید. (یکی از سکشنهای تمپلیت مربوط به خروجی فاز آنالیز نیازمندیها که در انتهای مقاله اومده، distributional requirements هست که در اون توزیع لازم برای برخی پارامترها توضیح داده میشه. مثلا ممکنه دیتاست باید طوری جمعآوری بشه که فلان پارامتر توزیع نرمال داشته باشه و این واقعیت باید در داکیومنت فاز آنالیز نیازمندیها دیده بشه)
- حتما نواقص و محدودیتهای دیتاستتون رو بدونید و یادداشت کنید به جای اینکه روی سرش قسم بخورید
و در آخر باید بگیم که بارها موارد استفاده از پارادایمهای نرمافزاری در توسعه مدلهای یادگیری ماشین رو دیدیم و این بار شاهد استفاده از این پاردایمها در ایجاد دیتاست بودیم که اهمیت توانمندی در حوزه مهندسی نرمافزار رو برای دیتاساینتیست ها بیش از پیش نشون میده و در پایان فقط میتونیم بگیم ما دیتاساینتیستها به تو مدیونیم ای مهندسی نرمافزار!
پ.ن: به عنوان مثال، دیتاست معروف peyma که در حوزه NER فارسی مطرحه یه ایراد بزرگ داره و اون هم اینکه تمام named entityها که در دیتاست تست هستند، در دیتاست ترین نیز موجودند و هیچ named entityای وجود نداره که مدل، اون رو در فاز ترینینگ ندیده باشه! در حالیکه مثلا با ایجاد یک سناریوی یونیت تست میشد جلوی این رو گرفت. البته ما این مشکل رو در دیتاست خودمون (https://yangx.top/nlp_stuff/250) حلش کردیم ولی دیتاست ما هم قطعا مشکلاتی داره که شما میتونید حلش کنید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2010.13561
#read
#paper
@nlp_stuff
Telegram
stuff
اعتدال پیشه کن حتی در آموزش تخاصمی مدل!
محققان نشون دادند که adversarial training به عنوان مؤثرترین راهبرد دفاعی در برابر حملات adversarial examples است که قبلا در موردش در حوزه تصویر در این پست (https://yangx.top/nlp_stuff/297) صحبت کرده بودیم. به صورت ساده یک حمله موفق زمانی اتفاق میافته که ما بتونیم یکی از کلمات جمله ورودی رو با مترادفش جابجا کنیم (معنای جمله تغییر نکنه!) به نحوی که خروجی مدل تغییر کنه. در این حالت ما موفق شدیم یک حمله synonym attack به مدل بزنیم و در اصطلاح اون رو گول زدیم.
حالا برای اینکه ازین نوع اتفاقات کمتر بیافته باید مدل رو با روش آموزش خصمانه یا همون adversarial training مستحکم کرد. همونطور که گفتیم آموزش خصمانه توسط adversarial examples انجام میشه که در این مقاله اونها رو به دو دسته کلی تقسیم کردند:
۱- مثالهای متخاصم سنتی (Traditional adversarial examples یا Fickle adversarial examples): به روشی گفته میشه که با یک تغییر کوچک در ورودی (جوری که معنا عوض نشود) سعی در گیج کردن مدل به نحوی داره که پیشبینی مدل متفاوت از قبل بشه. مثلا استفاده از incessant بجای continued در جمله
Employers have continued to operate motor vehicles, and that's all that matters.
۲- مثالهای متخاصم متضاد (Obstinate adversarial examples): برعکس نوع قبلی در این روش یک ورودی به نحوی عوض میشه که پیشبینی مدل رو حفظ میکنه اما معنای واقعی ورودی رو متحول میکنه. مثال: استفاده از employees بجای employers در همان جمله بالا.
حالا این مقاله داره خودش رو میکشه که بگه بابا اگه فقط از مثالهای نوع اول استفاده کنید ممکنه مدلتون آسیبپذیر بشه! دلیلش هم اینه که در متن، مثالهای نوع اول معمولاً با محدودیت تشابه کسینوس ایجاد میشن تا نمایشهای اصلی و جمله تغییر کرده (perturbed sentence) رو به نزدیک بودن در فضای embedding تشویق کنند. در حالی که، این روش اندازهگیری شباهت، ممکنه معنای واقعی رو حفظ نکنه و مدل، نمایشهای ضعیفی رو در طول آموزش خصمانه یاد بگیره! به زبان دیگه اگه مدل با مثالهای مترادف و سنتی به گونه ای آموزش داده بشه که در برابر تغییر محدود ε (مثلا کلمات مترادف) مقاوم باشه، ممکنه نسبت به تغییرات کوچک در مثالهای دیگه (مثلا کلمات متضاد که اصلا معنی رو به کل عوض میکنه)، بسیار بیتفاوت بشه!
در ادامه، نویسندگان یک روش مستحکم جدید ارائه میدهند به اسم Balanced Adversarial Training (BAT) که از هر دو نوع مثالها در آموزش خصمانه مدل استفاده میشه. ایده، استفاده از contrastive learning هست بطوری که فاصله بین جفت های مثبت (مترادفها) رو به حداقل برسونیم و فاصله بین جفت های منفی (متضادها) رو به حداکثر برسونیم. مقاله دو ورژن از روش پیشنهادیش به نامهای BAT-Pairwise و BAT-Triplet داره. در BAT-Pairwise سعی میکنه فاصله بین جفتهای مثبت و منفی رو مستقل از جمله ورودی بهینه بکنه ولی توی BAT-Triplet یک رویکرد مثلثی داره که از ورودی به عنوان لنگر مثلث استفاده میشه. در واقع در ورژن دوم سعی بر این هست که فاصله بین جفتهای مثبت و ورودی اصلی کوچکتر از فاصله جفتهای منفی و ورودی اصلی باشه (با یک حداقل مارجین m).
در ضمن نویسنده مقاله تاکیید داره که این یک trade-off هست و باید اعتدال در استفاده از هر دو نوع مثالها حفظ بشه تا مدل در عینحالی که نسبت به مترادفها خروجیش عوض نمیشه در برابر متضادها یا چیزایی که معنی رو عوض میکنند هرچند کوچک هشیار باشه!
در انتها گفته ما مدلهای BERT و RoBERTa رو روی ۲ تسک مختلف با آموزش SAFER برای ۱۵ ایپاک آموزش میدیم. سپس نرخ موفقیت حمله (ASR) رو برای حملات مترادف (fickleness) و متضاد (obstinacy) در هر دوره آموزشی اندازه میگیریم که نتایجشون نشون میده نرخ موفقیت حملات، کمتر از روشهای سنتیه.
پ.ن: با تشکر از آقای برخوردار که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب خوبی داشتید برای ما بفرستید و تعارف نکنید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2210.11498
#read
#paper
@nlp_stuff
محققان نشون دادند که adversarial training به عنوان مؤثرترین راهبرد دفاعی در برابر حملات adversarial examples است که قبلا در موردش در حوزه تصویر در این پست (https://yangx.top/nlp_stuff/297) صحبت کرده بودیم. به صورت ساده یک حمله موفق زمانی اتفاق میافته که ما بتونیم یکی از کلمات جمله ورودی رو با مترادفش جابجا کنیم (معنای جمله تغییر نکنه!) به نحوی که خروجی مدل تغییر کنه. در این حالت ما موفق شدیم یک حمله synonym attack به مدل بزنیم و در اصطلاح اون رو گول زدیم.
حالا برای اینکه ازین نوع اتفاقات کمتر بیافته باید مدل رو با روش آموزش خصمانه یا همون adversarial training مستحکم کرد. همونطور که گفتیم آموزش خصمانه توسط adversarial examples انجام میشه که در این مقاله اونها رو به دو دسته کلی تقسیم کردند:
۱- مثالهای متخاصم سنتی (Traditional adversarial examples یا Fickle adversarial examples): به روشی گفته میشه که با یک تغییر کوچک در ورودی (جوری که معنا عوض نشود) سعی در گیج کردن مدل به نحوی داره که پیشبینی مدل متفاوت از قبل بشه. مثلا استفاده از incessant بجای continued در جمله
Employers have continued to operate motor vehicles, and that's all that matters.
۲- مثالهای متخاصم متضاد (Obstinate adversarial examples): برعکس نوع قبلی در این روش یک ورودی به نحوی عوض میشه که پیشبینی مدل رو حفظ میکنه اما معنای واقعی ورودی رو متحول میکنه. مثال: استفاده از employees بجای employers در همان جمله بالا.
حالا این مقاله داره خودش رو میکشه که بگه بابا اگه فقط از مثالهای نوع اول استفاده کنید ممکنه مدلتون آسیبپذیر بشه! دلیلش هم اینه که در متن، مثالهای نوع اول معمولاً با محدودیت تشابه کسینوس ایجاد میشن تا نمایشهای اصلی و جمله تغییر کرده (perturbed sentence) رو به نزدیک بودن در فضای embedding تشویق کنند. در حالی که، این روش اندازهگیری شباهت، ممکنه معنای واقعی رو حفظ نکنه و مدل، نمایشهای ضعیفی رو در طول آموزش خصمانه یاد بگیره! به زبان دیگه اگه مدل با مثالهای مترادف و سنتی به گونه ای آموزش داده بشه که در برابر تغییر محدود ε (مثلا کلمات مترادف) مقاوم باشه، ممکنه نسبت به تغییرات کوچک در مثالهای دیگه (مثلا کلمات متضاد که اصلا معنی رو به کل عوض میکنه)، بسیار بیتفاوت بشه!
در ادامه، نویسندگان یک روش مستحکم جدید ارائه میدهند به اسم Balanced Adversarial Training (BAT) که از هر دو نوع مثالها در آموزش خصمانه مدل استفاده میشه. ایده، استفاده از contrastive learning هست بطوری که فاصله بین جفت های مثبت (مترادفها) رو به حداقل برسونیم و فاصله بین جفت های منفی (متضادها) رو به حداکثر برسونیم. مقاله دو ورژن از روش پیشنهادیش به نامهای BAT-Pairwise و BAT-Triplet داره. در BAT-Pairwise سعی میکنه فاصله بین جفتهای مثبت و منفی رو مستقل از جمله ورودی بهینه بکنه ولی توی BAT-Triplet یک رویکرد مثلثی داره که از ورودی به عنوان لنگر مثلث استفاده میشه. در واقع در ورژن دوم سعی بر این هست که فاصله بین جفتهای مثبت و ورودی اصلی کوچکتر از فاصله جفتهای منفی و ورودی اصلی باشه (با یک حداقل مارجین m).
در ضمن نویسنده مقاله تاکیید داره که این یک trade-off هست و باید اعتدال در استفاده از هر دو نوع مثالها حفظ بشه تا مدل در عینحالی که نسبت به مترادفها خروجیش عوض نمیشه در برابر متضادها یا چیزایی که معنی رو عوض میکنند هرچند کوچک هشیار باشه!
در انتها گفته ما مدلهای BERT و RoBERTa رو روی ۲ تسک مختلف با آموزش SAFER برای ۱۵ ایپاک آموزش میدیم. سپس نرخ موفقیت حمله (ASR) رو برای حملات مترادف (fickleness) و متضاد (obstinacy) در هر دوره آموزشی اندازه میگیریم که نتایجشون نشون میده نرخ موفقیت حملات، کمتر از روشهای سنتیه.
پ.ن: با تشکر از آقای برخوردار که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب خوبی داشتید برای ما بفرستید و تعارف نکنید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2210.11498
#read
#paper
@nlp_stuff
Telegram
stuff
قطار self-supervised به ایستگاه tabular data رسید!
قطعا در مدح self-supervied learning زیاد شنیدید و در این پست (https://yangx.top/nlp_stuff/298) هم روشهاش در NLP رو مرور کردیم. یکی از محدودیتهای اصلی self-supervised learning اینه که خیلی وابسته به دامین و مودالیتیه. مثلا روشهای حوزه تصویر به سختی برای حوزه متن قابل انجامه. حالا مردانی مرد از google research به پا خاستهاند و سعی کردند روشی عمومی برای self supervised learning ارایه کنند که حتی بر روی tabular data هم بتونه جواب بده. معماری کلی این روش رو در تصویر زیر میتونید ببینید. مانند همه روشهای SSL که در NLP بررسی کردیم، طبیعتا اینجا هم فاز pre-training و fine-tuning داریم که اساسا وجود همین پارادایم هم باعث میشه در محیطهایی که داده لیبلدار کمتری وجود داره بهتر عمل بکنه. ایده اصلی در فاز pre-training هست که از denoising auto encoderها الهام گرفته شده. در این روش به ازای یه batch از داده ترین به صورت رندم یک زیرمجموعهای از فیچرها انتخاب میشه و این فیچرها رو corrupt میکنند. روش corruption هم به این صورته که به صورت رندم با همون فیچرها از سمپلهای دیگه جایگزین میشه. حالا همونطور که در قسمت بالای تصویر میبینید دیتای سالم و دیتای corruptشده به طور همزمان (تعریف همزمان اینه که دو تا شبکه داریم که full parameter sharing انجام دادند) به یک شبکه انکودر f داده میشه که داده رو به فضای بزرگتری میبرند و سپس به یک شبکه g داده میشه که داده رو به فضای کوچکی میبره و بعد با استفاده از InfoNCE که یه loss function مشهور در عرصه SSL هست تفاوت خروجی شبکه به ازای دیتای corruptشده و دیتای سالم به دست میاد و کار ترینینگ انجام میشه (InfoNCE عملا شبیه یه categorical cross entropy عمل میکنه که به ازای نمونههای شبیه به هم مقدار کمی خروجی میده و به ازای نمونههای negative که دور از هم هستند هم مقدار زیادی رو خروجی میده).
در فاز fine tuning عملا شبکه g کنار گذاشته میشه و یک classifier head بر روی شبکه f گذاشته میشه و کل شبکه fine tune میشه.
برای تست این روش هم از دیتاست OpenML-CC18 استفاده شده که ۷۲ تسک دستهبندی داره و چون این مساله برای tabular data بوده ۳ تا از دیتاستهاش رو (CIFAR , MNIST, Fashion MNIST) کنار گذاشتند و عملا بر روی ۶۹ دیتاست تست گرفتند که روی برخی حتی با داده کمتر، بهبود هم داشته. مقاله خیلی جمع و جور و به زبان ساده و با جزییات تکنیکال نوشته شده و توصیه میکنیم حتما بخونید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2106.15147
لینک گیتهاب:
https://github.com/clabrugere/pytorch-scarf
#read
#paper
@nlp_stuff
قطعا در مدح self-supervied learning زیاد شنیدید و در این پست (https://yangx.top/nlp_stuff/298) هم روشهاش در NLP رو مرور کردیم. یکی از محدودیتهای اصلی self-supervised learning اینه که خیلی وابسته به دامین و مودالیتیه. مثلا روشهای حوزه تصویر به سختی برای حوزه متن قابل انجامه. حالا مردانی مرد از google research به پا خاستهاند و سعی کردند روشی عمومی برای self supervised learning ارایه کنند که حتی بر روی tabular data هم بتونه جواب بده. معماری کلی این روش رو در تصویر زیر میتونید ببینید. مانند همه روشهای SSL که در NLP بررسی کردیم، طبیعتا اینجا هم فاز pre-training و fine-tuning داریم که اساسا وجود همین پارادایم هم باعث میشه در محیطهایی که داده لیبلدار کمتری وجود داره بهتر عمل بکنه. ایده اصلی در فاز pre-training هست که از denoising auto encoderها الهام گرفته شده. در این روش به ازای یه batch از داده ترین به صورت رندم یک زیرمجموعهای از فیچرها انتخاب میشه و این فیچرها رو corrupt میکنند. روش corruption هم به این صورته که به صورت رندم با همون فیچرها از سمپلهای دیگه جایگزین میشه. حالا همونطور که در قسمت بالای تصویر میبینید دیتای سالم و دیتای corruptشده به طور همزمان (تعریف همزمان اینه که دو تا شبکه داریم که full parameter sharing انجام دادند) به یک شبکه انکودر f داده میشه که داده رو به فضای بزرگتری میبرند و سپس به یک شبکه g داده میشه که داده رو به فضای کوچکی میبره و بعد با استفاده از InfoNCE که یه loss function مشهور در عرصه SSL هست تفاوت خروجی شبکه به ازای دیتای corruptشده و دیتای سالم به دست میاد و کار ترینینگ انجام میشه (InfoNCE عملا شبیه یه categorical cross entropy عمل میکنه که به ازای نمونههای شبیه به هم مقدار کمی خروجی میده و به ازای نمونههای negative که دور از هم هستند هم مقدار زیادی رو خروجی میده).
در فاز fine tuning عملا شبکه g کنار گذاشته میشه و یک classifier head بر روی شبکه f گذاشته میشه و کل شبکه fine tune میشه.
برای تست این روش هم از دیتاست OpenML-CC18 استفاده شده که ۷۲ تسک دستهبندی داره و چون این مساله برای tabular data بوده ۳ تا از دیتاستهاش رو (CIFAR , MNIST, Fashion MNIST) کنار گذاشتند و عملا بر روی ۶۹ دیتاست تست گرفتند که روی برخی حتی با داده کمتر، بهبود هم داشته. مقاله خیلی جمع و جور و به زبان ساده و با جزییات تکنیکال نوشته شده و توصیه میکنیم حتما بخونید.
لینک مقاله:
https://arxiv.org/abs/2106.15147
لینک گیتهاب:
https://github.com/clabrugere/pytorch-scarf
#read
#paper
@nlp_stuff
Telegram
stuff
در مورد chatGPT، مکانیزم RLHF و راهی که با InstructGPT طی شد
احتمالا این سوال که چطوری chatGPT بوجود اومده ذهن شما رو درگیر کرده باشه. قبل از پرداختن به این سوال باید اول پرسید Open-AI دقیقا با چه نیازی به GPT-3 راضی نشد و به chatGPT رسید؟
پاسخ اینه که در واقع GPT-3 از روی Text موجود در اینترنت آموزش دیده بود. برای ساخت معماری این شبکه از Decoder استفاده کردند؛ پس تسک اینه که وقتی یه جمله بهش میدی کلمات بعدی رو حدس بزنه. اما با این ساختار آموزشی و این نوع دیتا هیچ تضمینی وجود نداشت که اون جملاتی که در ادامه Predict میکنه لزوما دارای حقیقت باشه یا جملات سمی و توهمی یا حتی توهین آمیز نباشه. این اولین نیاز بود. نیاز دوم این بود که بتونه دستور و خواستهای که یوزر از طریق ورودی میده رو متوجه بشه و چیزی رو که یوزر میخواد رو تولید کنه. یعنی ساختار آموزش بجای «بقیهاش رو تو بگو» به ساختار ارباب رعیتی «این کاری که میگم رو بکن» تبدیل بشه. برای این دو نیاز open-AI مدل خفنی رو توسعه داد و اسمش رو گذاشت: «InstructGPT».
برخلاف تصور، chatGPT مستقیم از روی GPT-3 ایجاد نشده. بلکه از نظر open-AI راه chatGPT از fine-tune کردن InstructGPT میگذشته. که با اصلاح ساختار آموزش و ارایه یک روش آموزشی خیلی خفن InstructGPT رو توسعه دادند. و بعد از این مدل به chatGPT رسیدند. جالب اینجاست که اصل زیباییهای خلقت توی InstructGPT جمع شده. و از InstructGPT تا chatGPT خیلی مسایل فنی خاصی رخ نداده.
برای ساخت InstructGPT اول اومدن در کمال ناباوری GPT-3 رو تبدیل به تسک Supervised کردند. تمام Promptهایی که ملت روی GPT-3 داشتند رو به یه سری انسان دادند و ازشون خواستن پاسخش رو بنویسند (دیوونه خونه ست). و بعد از روی این سوال و جواب، یه مدل توسعه دادند. ماجرا از اینجا تازه شروع میشه. در ادامه فرایند از یه مکانیزمی استفاده کردند که اسمش رو open-AI گذاشته RLHF. یا همون Reinforcement Learning Human Feedback.
فرایند RLHF به این صورته:
- اول به ازای هر Prompt، از مدلهای Base-Line چندین خروجی میگیریم و خروجیها رو به انسان میدیم تا برامون از بهترین تا بدترین جواب Sort کنه. (در اینجا مدلهای Base-Line شامل GPT-3 میشه و اون مدل Supervised). و بعد از طریق این دیتای باارزش (ترتیب بندیِ نتایج مدلها بر اساس ترجیح انسان)، یک Reward Model توسعه میدیم. در واقع اینجا با این مدل داریم اون Functionی رو مدل می کنیم که معمولا یا Rule Based بود یا انسان.
- در مرحله بعد مدل GPT-3 رو تبدیل به یک مدل RL میکنیم. و به ازای هر Prompt در دیتابیس ازش خروجی می گیریم. خروجی رو میدیم به Reward Model و از Reward محاسبه شده برای آپدیت Policyهای مدل استفاده می کنیم.
بنظرم تو این روش کار یدی و کار علمی-مهندسی در یک تعادل جذابی قرار داره. از یه طرف تبدیل کردن یه مدل زبانی به یک مدل RL بنظر خفن میاد و احتمالا بیشتر در آینده شاهدش باشیم. از طرفی، جایی که تصور نمی شد انسان حضور داشته باشه، از انسان استفاده شد. و در آخر هم با Reward Model زیبایی رو بر ما تمام کردند و در جایی که حضور انسان یا Rules پذیرفته شده بود اثبات کردند میشه مدلی ساخت که ترجیحات انسان ها رو مدل کرد و خلاصه که با RLHF نمایش زیبایی از تعامل انسان و ماشین رقم زدند.
برای مطالعه عمیق تر:
https://openai.com/blog/instruction-following/
https://openai.com/blog/deep-reinforcement-learning-from-human-preferences/
https://arxiv.org/abs/2203.02155
پ.ن: با تشکر از آقای اسماعیلیان که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب به دردبخوری داشتید برای ما بفرستید که با اسم خودتون در کانال منتشر کنیم.
#read
#paper
@nlp_stuff
احتمالا این سوال که چطوری chatGPT بوجود اومده ذهن شما رو درگیر کرده باشه. قبل از پرداختن به این سوال باید اول پرسید Open-AI دقیقا با چه نیازی به GPT-3 راضی نشد و به chatGPT رسید؟
پاسخ اینه که در واقع GPT-3 از روی Text موجود در اینترنت آموزش دیده بود. برای ساخت معماری این شبکه از Decoder استفاده کردند؛ پس تسک اینه که وقتی یه جمله بهش میدی کلمات بعدی رو حدس بزنه. اما با این ساختار آموزشی و این نوع دیتا هیچ تضمینی وجود نداشت که اون جملاتی که در ادامه Predict میکنه لزوما دارای حقیقت باشه یا جملات سمی و توهمی یا حتی توهین آمیز نباشه. این اولین نیاز بود. نیاز دوم این بود که بتونه دستور و خواستهای که یوزر از طریق ورودی میده رو متوجه بشه و چیزی رو که یوزر میخواد رو تولید کنه. یعنی ساختار آموزش بجای «بقیهاش رو تو بگو» به ساختار ارباب رعیتی «این کاری که میگم رو بکن» تبدیل بشه. برای این دو نیاز open-AI مدل خفنی رو توسعه داد و اسمش رو گذاشت: «InstructGPT».
برخلاف تصور، chatGPT مستقیم از روی GPT-3 ایجاد نشده. بلکه از نظر open-AI راه chatGPT از fine-tune کردن InstructGPT میگذشته. که با اصلاح ساختار آموزش و ارایه یک روش آموزشی خیلی خفن InstructGPT رو توسعه دادند. و بعد از این مدل به chatGPT رسیدند. جالب اینجاست که اصل زیباییهای خلقت توی InstructGPT جمع شده. و از InstructGPT تا chatGPT خیلی مسایل فنی خاصی رخ نداده.
برای ساخت InstructGPT اول اومدن در کمال ناباوری GPT-3 رو تبدیل به تسک Supervised کردند. تمام Promptهایی که ملت روی GPT-3 داشتند رو به یه سری انسان دادند و ازشون خواستن پاسخش رو بنویسند (دیوونه خونه ست). و بعد از روی این سوال و جواب، یه مدل توسعه دادند. ماجرا از اینجا تازه شروع میشه. در ادامه فرایند از یه مکانیزمی استفاده کردند که اسمش رو open-AI گذاشته RLHF. یا همون Reinforcement Learning Human Feedback.
فرایند RLHF به این صورته:
- اول به ازای هر Prompt، از مدلهای Base-Line چندین خروجی میگیریم و خروجیها رو به انسان میدیم تا برامون از بهترین تا بدترین جواب Sort کنه. (در اینجا مدلهای Base-Line شامل GPT-3 میشه و اون مدل Supervised). و بعد از طریق این دیتای باارزش (ترتیب بندیِ نتایج مدلها بر اساس ترجیح انسان)، یک Reward Model توسعه میدیم. در واقع اینجا با این مدل داریم اون Functionی رو مدل می کنیم که معمولا یا Rule Based بود یا انسان.
- در مرحله بعد مدل GPT-3 رو تبدیل به یک مدل RL میکنیم. و به ازای هر Prompt در دیتابیس ازش خروجی می گیریم. خروجی رو میدیم به Reward Model و از Reward محاسبه شده برای آپدیت Policyهای مدل استفاده می کنیم.
بنظرم تو این روش کار یدی و کار علمی-مهندسی در یک تعادل جذابی قرار داره. از یه طرف تبدیل کردن یه مدل زبانی به یک مدل RL بنظر خفن میاد و احتمالا بیشتر در آینده شاهدش باشیم. از طرفی، جایی که تصور نمی شد انسان حضور داشته باشه، از انسان استفاده شد. و در آخر هم با Reward Model زیبایی رو بر ما تمام کردند و در جایی که حضور انسان یا Rules پذیرفته شده بود اثبات کردند میشه مدلی ساخت که ترجیحات انسان ها رو مدل کرد و خلاصه که با RLHF نمایش زیبایی از تعامل انسان و ماشین رقم زدند.
برای مطالعه عمیق تر:
https://openai.com/blog/instruction-following/
https://openai.com/blog/deep-reinforcement-learning-from-human-preferences/
https://arxiv.org/abs/2203.02155
پ.ن: با تشکر از آقای اسماعیلیان که این مطلب رو برای ما ارسال کردند. شما هم اگه مطلب به دردبخوری داشتید برای ما بفرستید که با اسم خودتون در کانال منتشر کنیم.
#read
#paper
@nlp_stuff
Openai
Aligning language models to follow instructions
We’ve trained language models that are much better at following user intentions than GPT-3 while also making them more truthful and less toxic, using techniques developed through our alignment research. These InstructGPT models, which are trained with humans…
عمرتان زیادی کرده که دکترا بخوانید؟
این هفته آقای لکان (یکی از سه خدای دیپلرنینگ) توییتی زده و به مورد Aditya Ramesh اشاره کرد. فردی که لیسانسش رو از دانشگاه NYU گرفته و قصد داشت تا وارد دوره دکتری شود اما با یک کارآموزی در OpenAI مسیرش تغییر کرده و در آن جا مانده و در نهایت با مدرک لیسانس تبدیل به نویسنده اصلی مقاله مدل معروف Dall-E میشود.
آقای بهنام نیشابور محقق گوگل هم توییت لکان را کوت کرده و نکات ریزتری برای تایید "نباید برای یادگیری ماشین دکترا خواند" به آن اضافه کرده است. نکته اصلی که تحصیلات تکمیلی برای زمینهای مثل ML آورریتد است. چرا؟ چون که یک نفر بدون هیچ گونه پیش زمینه خاصی میتواند به این فیلد وارد شده و با اندکی وقت گذاشتن، حتی میتواند به راحتی در کنفرانسهای مطرح دنیا مقالهای چاپ کند. منابع آموزشی ML روز به روز گستردهتر و در دسترستر میشوند و واقعا لازم نیست کسی برای وارد شدن به وادی پژوهشگری یادگیری ماشین بیاید و ۵ الی ۶ سال از عمرش را در ارشد یا دکتری هدر دهد. (و خودمانیم، رشتههایی مثل فیزیک را با ML مقایسه کنید. طرف در فیزیک تا بخواهد به جایی برسید باید مو سفید کند اما امروزه از صفر تا صد ماشین لرنینگ را با این تئوریهای آبکی که دارد میتوان در کمتر از دو سال طی نمود)
نکته دیگری که آقای نیشابور اشاره کرده است این است که تعداد موقعیتهای دکترای یادگیری ماشین روز به روز بیشتر میشود اما از آن طرف تعداد شغلهایی که به مدرک دکتری یادگیری ماشین نیاز دارد در آینده روز به روز کمتر میشود. در واقع با داشتن دکتری شما over-qualified میشوید و از طرف دیگر هم مگر آکادمی چه قدر موقعیت شغلی میتواند داشته باشد؟ در مقابل، صنعت اما بیش از ML Researcher به ML Engineerها نیازمند است. کسی که بتواند چیزی را واقعا بسازد. دوره دکتری باعث دوری نسبی از شما صنعت و مهارتهای آن خواهد شد. آقای نیشابور در انتها به نتایج تحقیقی اشاره کرده که در آن گفته شده درصد زیادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دچار افسردگی و اضطراب شدید هستند.
نکته دیگری که ما به صحبتهای بالا اضافه میتوانیم بکنیم این است که جایگاه متفاوت یادگیری ماشین و به طور عام هوش مصنوعی نسبت به سایر علوم را باید در نظر گرفت. هوش مصنوعی در مدت ۷۰ سال اخیری که از خدا عمر گرفته است، همچنان حوزه یکپارچهای نبوده است. هر از چند گاهی ایدهای آمده است و با هوش مصنوعی وارد بهاری شده و در نهایت در زمستانی دفن شده است. گاهی منطقدانها به آن وارد شدهاند و با دیدشان روشهای سیستمهای خبره و منطق را برای هوش مصنوعی توسعه دادهاند. گاهی برقیها وارد شدهاند و مفاهیم سیگنالی را در حوزه هوش مصنوعی غالب کردهاند و این اواخر هم ریاضیدانها و آماردانها وارد شده و پارادایم یادگیری ماشین را پادشاه هوش مصنوعی کردهاند. از حدود ۲۰۱۲ به این ور هم شبکههای دیپ (شاید مدیون پیشرفتهای سختافزاری) فرمان بازی را به دست گرفته و بهاریترین دوران هوش مصنوعی را رقم زدهاند. اما واقعیت این است که یادگیری عمیق نیز اکنون احتمالا وارد پاییز خود شده است (در این مورد در آینده احتمالا صحبت میکنیم). مسیر تحقیقاتی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین احتمال دارد به زودی دوباره وارد زمستان سخت شده و تمامی سرمایهگذاریهای تحقیقاتی بسوزند. البته که بحث دنیای صنعت فرق میکند و همین الان بسیاری راهحلهای یافت شده در دنیای آکادمی آماده هستند تا به دنیای صنعت و کاربرد اعمال شوند. در همین راستا شاید پیشنهاد ML Engineer شدن به جای ML Researcher شدن پیشنهاد عافیت داری برای دین و دنیا باشد. برای حسن ختام به قول سعدی:
کرامت جوانمردی و ناندهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
پینوشت: البته اگر در بلاد کفر نیستید قاعدتا برای رسیدن به جایی مانند گوگل یا کوچکتر از آن مسیری جز اپلای تحصیلی برای ساختن رزومه و تقویت حلقه تاثیر شاید نیست. بحث کلی این است که در شرایط عادی، دکترای یادگیری ماشین معنی چندانی در دنیای امروز ندارد.
لینک توییت لکان:
https://twitter.com/ylecun/status/1605450677806895104
لینک توییت نیشابور:
https://twitter.com/bneyshabur/status/1605677285255675904
#tweet
#read
@nlp_stuff
این هفته آقای لکان (یکی از سه خدای دیپلرنینگ) توییتی زده و به مورد Aditya Ramesh اشاره کرد. فردی که لیسانسش رو از دانشگاه NYU گرفته و قصد داشت تا وارد دوره دکتری شود اما با یک کارآموزی در OpenAI مسیرش تغییر کرده و در آن جا مانده و در نهایت با مدرک لیسانس تبدیل به نویسنده اصلی مقاله مدل معروف Dall-E میشود.
آقای بهنام نیشابور محقق گوگل هم توییت لکان را کوت کرده و نکات ریزتری برای تایید "نباید برای یادگیری ماشین دکترا خواند" به آن اضافه کرده است. نکته اصلی که تحصیلات تکمیلی برای زمینهای مثل ML آورریتد است. چرا؟ چون که یک نفر بدون هیچ گونه پیش زمینه خاصی میتواند به این فیلد وارد شده و با اندکی وقت گذاشتن، حتی میتواند به راحتی در کنفرانسهای مطرح دنیا مقالهای چاپ کند. منابع آموزشی ML روز به روز گستردهتر و در دسترستر میشوند و واقعا لازم نیست کسی برای وارد شدن به وادی پژوهشگری یادگیری ماشین بیاید و ۵ الی ۶ سال از عمرش را در ارشد یا دکتری هدر دهد. (و خودمانیم، رشتههایی مثل فیزیک را با ML مقایسه کنید. طرف در فیزیک تا بخواهد به جایی برسید باید مو سفید کند اما امروزه از صفر تا صد ماشین لرنینگ را با این تئوریهای آبکی که دارد میتوان در کمتر از دو سال طی نمود)
نکته دیگری که آقای نیشابور اشاره کرده است این است که تعداد موقعیتهای دکترای یادگیری ماشین روز به روز بیشتر میشود اما از آن طرف تعداد شغلهایی که به مدرک دکتری یادگیری ماشین نیاز دارد در آینده روز به روز کمتر میشود. در واقع با داشتن دکتری شما over-qualified میشوید و از طرف دیگر هم مگر آکادمی چه قدر موقعیت شغلی میتواند داشته باشد؟ در مقابل، صنعت اما بیش از ML Researcher به ML Engineerها نیازمند است. کسی که بتواند چیزی را واقعا بسازد. دوره دکتری باعث دوری نسبی از شما صنعت و مهارتهای آن خواهد شد. آقای نیشابور در انتها به نتایج تحقیقی اشاره کرده که در آن گفته شده درصد زیادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دچار افسردگی و اضطراب شدید هستند.
نکته دیگری که ما به صحبتهای بالا اضافه میتوانیم بکنیم این است که جایگاه متفاوت یادگیری ماشین و به طور عام هوش مصنوعی نسبت به سایر علوم را باید در نظر گرفت. هوش مصنوعی در مدت ۷۰ سال اخیری که از خدا عمر گرفته است، همچنان حوزه یکپارچهای نبوده است. هر از چند گاهی ایدهای آمده است و با هوش مصنوعی وارد بهاری شده و در نهایت در زمستانی دفن شده است. گاهی منطقدانها به آن وارد شدهاند و با دیدشان روشهای سیستمهای خبره و منطق را برای هوش مصنوعی توسعه دادهاند. گاهی برقیها وارد شدهاند و مفاهیم سیگنالی را در حوزه هوش مصنوعی غالب کردهاند و این اواخر هم ریاضیدانها و آماردانها وارد شده و پارادایم یادگیری ماشین را پادشاه هوش مصنوعی کردهاند. از حدود ۲۰۱۲ به این ور هم شبکههای دیپ (شاید مدیون پیشرفتهای سختافزاری) فرمان بازی را به دست گرفته و بهاریترین دوران هوش مصنوعی را رقم زدهاند. اما واقعیت این است که یادگیری عمیق نیز اکنون احتمالا وارد پاییز خود شده است (در این مورد در آینده احتمالا صحبت میکنیم). مسیر تحقیقاتی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین احتمال دارد به زودی دوباره وارد زمستان سخت شده و تمامی سرمایهگذاریهای تحقیقاتی بسوزند. البته که بحث دنیای صنعت فرق میکند و همین الان بسیاری راهحلهای یافت شده در دنیای آکادمی آماده هستند تا به دنیای صنعت و کاربرد اعمال شوند. در همین راستا شاید پیشنهاد ML Engineer شدن به جای ML Researcher شدن پیشنهاد عافیت داری برای دین و دنیا باشد. برای حسن ختام به قول سعدی:
کرامت جوانمردی و ناندهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
پینوشت: البته اگر در بلاد کفر نیستید قاعدتا برای رسیدن به جایی مانند گوگل یا کوچکتر از آن مسیری جز اپلای تحصیلی برای ساختن رزومه و تقویت حلقه تاثیر شاید نیست. بحث کلی این است که در شرایط عادی، دکترای یادگیری ماشین معنی چندانی در دنیای امروز ندارد.
لینک توییت لکان:
https://twitter.com/ylecun/status/1605450677806895104
لینک توییت نیشابور:
https://twitter.com/bneyshabur/status/1605677285255675904
#tweet
#read
@nlp_stuff
Telegram
stuff