زیگموند فروید (Sigmund Freud) پایه‌گذار روانکاوی، معتقد بود شخصیت انسان عمدتاً در دوران کودکی شکل می‌گیرد. او سه بخش اصلی شخصیت را معرفی کرد:
1.نهاد (Id): منبع غرایز و خواسته‌های غریزی، از تولد فعال است.
2.خود (Ego): بخش منطقی شخصیت که بین خواسته‌های نهاد و محدودیت‌های واقعیت تعادل برقرار می‌کند.
3.فراخود (Superego): وجدان و هنجارهای اجتماعی، که از طریق یادگیری و تأثیر والدین و اجتماع شکل می‌گیرد.

⸻

۲. اهمیت روابط اولیه با والدین

فروید معتقد بود تجربه‌های دوران کودکی، به ویژه روابط کودک با والدین، تعیین‌کننده شکل‌گیری نهاد، خود و فراخود هستند. به‌طور مثال:
•مرحله دهانی (۰–۱۸ ماه): رابطه با مادر و تأمین نیازهای اولیه باعث شکل‌گیری اعتماد اولیه و احساس امنیت می‌شود.
•مرحله مقعدی (۱۸ ماه–۳ سال): کنترل ادرار و مدفوع توسط والدین باعث شکل‌گیری حس نظم و خودکنترلی می‌شود.
•مرحله آلتی (۳–۶ سال): رقابت با والدین برای توجه و تأیید، پایه‌های فراخود و وجدان را می‌سازد.

هرگونه ناکامی یا تعارض در این مراحل می‌تواند به انحرافات شخصیتی یا مشکلات روانی در بزرگسالی منجر شود.

⸻

۳. مکانیزم دفاعی و تأثیرات دوران کودکی

فروید توضیح می‌دهد که نوزادان و کودکان برای مقابله با تنش‌ها و تضادهای روانی از مکانیزم‌های دفاعی استفاده می‌کنند، مانند سرکوب، جابجایی یا انکار. این مکانیزم‌ها به مرور زمان بر شخصیت فرد تأثیر می‌گذارند و سبک رفتار و واکنش‌های او در بزرگسالی را شکل می‌دهند.

⸻

۴. نتیجه‌گیری

به دیدگاه فروید، تجربیات اولیه و روابط والدینی نه تنها رفتار کودک را شکل می‌دهد، بلکه هسته اصلی شخصیت او را می‌سازد. بنابراین، مشکلات دوران کودکی یا تعاملات ناسالم والدین با کودک می‌تواند به الگوهای شخصیتی مشکل‌زا یا اختلالات روانی در بزرگسالی منجر شود.

🌱

صبحتون به نور🍃

https://yangx.top/ExistentialMeaningTherapist

پائولو کوئلیو یه جایی تو کتاب کیمیاگر میگه:
آدما وقتی به گنج برسن ازش رد میشن چون به گنج اعتقاد ندارن!

ما هم یه وقتا از کنار بهترین آدمهای زندگیمون به سادگی رد میشیم؛

چون فکر می‌کنیم بقیه قراره از اون بهتر باشن...

https://yangx.top/ExistentialMeaningTherapist

هر آنچه که خیالش را می‌پروریم و هر آنچه که تمنایش را داریم، درواقع‌ تجربه‌ها، چیزها و افرادی هستند که از زندگی ما غایب‌اند. غیاب آنچه نیاز داریم ما را وامی‌دارد تا به فکر فرو رویم، و عبوس و اندوهناک شویم. ما باید بدانیم که جای چه در زندگی‌مان خالی است، زیرا تنها زمانی می‌توانیم به زندگی ادامه دهیم که امیال و اشتیاق‌هایمان کم‌وبیش به کارمان بیایند. به‌واقع، تنها هنگامی می‌توانیم اشتیاق‌هایمان را تاب آوریم که دیگران را بر آن داریم تا دست به دست خواسته‌هایمان دهند.
 
همیشه دو زندگی وجود دارد: یکی همان زندگی‌ای که اکنون داریم، و دیگری آنکه همیشه در کنار زندگی فعلی‌مان بوده است؛ زندگی موازی‌ای که هیچ‌گاه از سر نگذرانده‌ایم، زندگی‌هایی که تنها در ذهن‌هایمان آنها را زیسته‌ایم، زندگی (یا زندگی‌هایی) که آرزویشان را داشته‌ایم، خطرهایی که نکرده‌ایم و فرصت‌هایی که ازشان استفاده نکرده‌ایم یا برایمان مهیا نبوده‌اند.

#آدام_فیلیپس

📚معرفی کتاب

📘دلایلی برای زنده ماندن
🖋مت هیگ Matt Haig

این کتاب به کسانی که به نوعی با افسردگی در ارتباط هستند پیشنهاد شده است.

مت هیگ دورانی از زندگی‌اش را برای ما تعریف می‌کند که با حمله‌های هراس‌آور و افسردگی شدید دست و پنجه نرم می‌کرده است؛

احوالات ذهنی و جسمی او،
شرایط خانواده و ارتباطی که داشته و مدلی که با آن دنیا را تماشا می‌کرده است.

در نگاه اول خواننده صفحات کتاب را ورق می‌زند و با چالش‌های فردی که با افسردگی مبارزه می‌کند آشنا می‌شود،
اما در نگاه عمیق‌تر می‌توان دغدغه‌های ذهنی نویسنده که متمرکز بر معنای زندگی، مفهوم روابط درست و طرز نگاه جهان از سطحی بالاتر از روزمرگی است را مشاهده کرد.

خودافشایی‌های این کتاب برای ما ایرانیان که قدری با این شیوۀ گفتار و رفتار آشنا نیستیم گاهی عجیب به نظر می‌رسد.

نویسنده با این خودافشایی‌ها فرصتی برای ما ایجاد می‌کند تا در برخی احوالات ناخوشایندی که در خلوت خود حس می‌کنیم احساس تنهایی نکنیم.

https://yangx.top/ExistentialMeaningTherapist

✨✨✨✨✨



کارل گوستاو یونگ در مورد خوشبختی ایده‌های جالب و منحصر به فردی دارد. یونگ معتقد بود که خوشبختی به معنای هماهنگی و توازن بین جنبه‌های مختلف شخصیت است. او بر این باور بود که افراد باید به شناخت و پذیرش جنبه‌های ناخودآگاه خود بپردازند تا بتوانند به توازن روانی و در نتیجه خوشبختی دست یابند.

✅ مفهوم خودشناسی
یونگ به اهمیت خودشناسی و ارتباط با ناخودآگاه تأکید داشت. او معتقد بود که برای رسیدن به خوشبختی واقعی، افراد باید به شناخت عمیق‌تری از خود بپردازند و با کهن‌الگوها و نمادهای ناخودآگاه خود ارتباط برقرار کنند. این فرآیند خودشناسی به فرد کمک می‌کند تا به توازن درونی و خودشناسی دست یابد.

✅انسجام روانی
یونگ بر این باور بود که خوشبختی به معنای انسجام روانی است. این انسجام زمانی به دست می‌آید که فرد بتواند جنبه‌های مختلف شخصیت خود را به یکدیگر متصل کند و بین آنها هماهنگی ایجاد کند. این انسجام روانی به فرد اجازه می‌دهد تا در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات زندگی، به خوبی عمل کند و احساس رضایت و خوشبختی داشته باشد.

✅ معنای زندگی
یونگ همچنین بر اهمیت یافتن معنای زندگی تأکید داشت. او معتقد بود که افراد باید هدف و معنای زندگی خود را پیدا کنند تا بتوانند به خوشبختی واقعی دست یابند. این معنا و هدف می‌تواند از طریق کار، روابط اجتماعی، یا حتی فعالیت‌های هنری و خلاقانه به دست آید.

✅ پذیرش و رهایی
یونگ معتقد بود که پذیرش و رهایی از انتظارات و محدودیت‌های اجتماعی نیز می‌تواند به خوشبختی کمک کند. افراد باید بتوانند خود را همان‌گونه که هستند بپذیرند و از فشارهای خارجی رها شوند تا به توازن درونی و خوشبختی دست یابند.

#کارل_گوستاو_یونگ

People may forget how you look but they will never forget how you made them feel.

آدمها چهره ى تو رو فراموش ميكنن اما هرگز حسى كه در وجودشون ايجاد كردى رو از ياد نميبرن...

❥

زندگى كردن باتمام‌وجود يعنى اينكه از موضع ارزشمندى با زندگى درگير شويم؛ يعنى همگام با پرورش شجاعت، شفقت و پيوند، صبح‌هنگام كه از خواب بيدار مى‌شويم با خود بگوييم مهم نيست چه كارى انجام مى‌دهم و چه مقدار كارِ انجام نشده روى زمين مى‌ماند. درهرصورت من كافى هستم. يعنى اينكه شب‌هنگام كه به رختخواب مى‌رويم با خود بگوييم: بله، من ناقص، آسيب‌پذير و گاه نگران هستم، اما هيچ‌يك از اين‌ها اين حقيقت را تغيير نمى‌دهند كه من شجاع هستم و ارزش آن را دارم كه عشق و احساس تعلق را تجربه كنم.

#موهبت_کامل_نبودن 📕
#برنی_براون 🖊

فرق "آرامش و آسایش" در چیست؟

آسایش یک امر بیرونی؛
و آرامش یک پدیده‌ی درونی‌ست؛

مردم ممکنه خیلی در آسایش باشند؛
اما معدود افرادی هستند که در آرامش زندگی میکنند!
"آسایش" یعنی راحتی در زندگی؛ که با امکانات و ثروت خوب و زیاد به دست میاد؛ هرچی دلشون بخواد میخرند؛ هر کجا خواستند میروند و...

اما "آرامش" رو فقط کسانی دارند که از درون سالم و سلامتند

یالوم می‌گوید:
•انسان‌ها معمولاً دنبال نسخه‌های آماده برای زندگی هستند؛ یعنی می‌خواهند دیگری به آن‌ها بگوید چگونه زندگی کنند.
•اما همین موضوع باعث می‌شود زندگی اصیل خودشان را تجربه نکنند و به‌جای آن، «با نقشه‌ی دیگران» زندگی کنند.
•او باور دارد که هیچ راه‌حل واحدی برای زندگی وجود ندارد؛ هر فرد باید با آگاهی، آزادی و پذیرش مسئولیت، مسیر خاص خود را پیدا کند.
•وقتی انسان جرئت کند زندگی‌اش را تمام و کمال زندگی کند (با پذیرش انتخاب‌هایش، لذت بردن از لحظه‌ی حال و معنا بخشیدن به وجودش)، آنگاه دیگر ترس از مرگ قدرت خود را از دست می‌دهد.
•دلیلش این است: مرگ وقتی وحشتناک می‌شود که انسان حس کند «زندگی نکرده» یا هنوز بدهکار خودش مانده است.
•اگر فرد احساس کند واقعاً زیسته، تجربه کرده، دوست داشته، رنج برده و در عین حال به زندگی معنا داده، مرگ برایش پایان یک مسیر طبیعی خواهد بود، نه یک تهدید وحشتناک.

نتیجه‌گیری

از نگاه یالوم:
•راه رهایی از ترس مرگ، زندگی کردن اصیل و کامل است.
•اصالت یعنی نه طبق توقعات دیگران، بلکه بر اساس ارزش‌ها، انتخاب‌ها و آگاهی خود زندگی کنی.
•مرگ حتمی است، اما می‌تواند انگیزه‌ای شود برای آنکه زندگی‌مان را عمیق‌تر و واقعی‌تر تجربه کنیم.
•کسی که زندگی را «به تمامی» درک و زیسته باشد، دیگر از نابودی آن دچار وحشت نمی‌شود، زیرا چیزی برای حسرت‌خوردن باقی نمی‌ماند.

🌱مرکزمشاوره گفتمان

به نظرم آدمايى كه حوصله ى زندگى كردن دارن خيلى قشنگن! يعنى از سر باز كنى كار نميكنن.
همونايی كه براى قهوه خوردن دو نفره فنجوناى قشنگ آماده ميكنن، بيسكوئيت رو با پاكتش نميارن!
كسايى كه ميز غذا رو خوشگل و رنگی میچینن، شبيه اكسسورين براى زندگی 🌱

صبح بخیر زندگی

تمایل نوجوانان به مصرف ماریجوانا (گل)

تعریف:
ماریجوانا یا «گل» ماده‌ای روان‌گردان است که از گیاه کانابیس به‌دست می‌آید و با اثر بر سیستم عصبی مرکزی، باعث تغییر در هیجان، شناخت و رفتار فرد می‌شود.

علت‌شناسی:

روان‌شناختی: جستجوی هیجان، کاهش اضطراب و افسردگی، مهارت‌های مقابله‌ای ناکافی و احساس خودکارآمدی پایین.

اجتماعی و محیطی: فشار همسالان، دسترسی آسان، الگوگیری از دوستان یا خانواده مصرف‌کننده و نگرش مثبت فرهنگی.

فردی و شناختی: کنجکاوی، پذیرش خطر، ضعف مهارت تصمیم‌گیری و تفکر انتقادی.


درمان و پیشگیری:

مداخلات روان‌شناختی: آموزش مهارت‌های مقابله‌ای، حل مسئله و تنظیم هیجان.

مهارت «نه گفتن» :
آموزش جملات و رفتارهای مؤثر برای رد درخواست مصرف و مقاومت در برابر فشار همسالان.

حمایت خانواده‌ای: ارتباطات مثبت، نظارت سازنده و تقویت خودکارآمدی نوجوان.

آموزش و آگاهی‌بخشی: اطلاع‌رسانی علمی درباره اثرات جسمی، روانی و شناختی ماریجوانا.

مداخلات مدرسه‌ای و گروهی: برنامه‌های پیشگیری ساختاریافته با تمرکز بر مهارت‌های اجتماعی و تصمیم‌گیری در مدرسه یا مراکز مشاوره

#فرزند_پروری

زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست..
هنوز هم خورشید، لبخند می‌زند،
امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان می‌افتد...
که امید، زیباست،
عشق، زیباست، طلوع، زیباست، شکفتن، زیباست،
و زندگی..
آه، زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست...

 کارل راجرز، بنیان‌گذار رویکرد انسان‌گرایانه و به‌ویژه روان‌درمانی مراجع‌محور، اعتقاد داشت که انسان ذاتاً گرایش به رشد، شکوفایی و تحقق خویشتن دارد. جمله‌ی «عجیب است که وقتی فرد درک می‌کند، تمایل دارد تغییر کند» به یکی از اصول بنیادین نظریه او اشاره دارد.

از دیدگاه راجرز، انسان‌ها اغلب در برابر تغییر مقاومت می‌کنند، زیرا احساس می‌کنند مورد قضاوت، انتقاد یا فشار بیرونی قرار دارند. این مقاومت زمانی کاهش می‌یابد که فرد در محیطی امن، پذیرنده و همدلانه قرار گیرد؛ جایی که بتواند بدون ترس از قضاوت، خودِ واقعی‌اش را ببیند و احساسات و افکارش را درک کند.

راجرز معتقد بود که وقتی فرد به درک واقعی از خویشتن می‌رسد—یعنی وقتی به‌طور عمیق تجربه‌های خود را می‌پذیرد و به آن‌ها آگاه می‌شود—یک پدیده‌ی «پارادوکسیکال» رخ می‌دهد: درک و پذیرش، خود به خود راه را برای تغییر هموار می‌کند. در واقع، مقاومت ناشی از انکار یا دفاع فرو می‌ریزد و فرد می‌تواند آزادانه به سمت رشدی اصیل حرکت کند.

او این فرایند را «پذیرش بی‌قید و شرط خود» می‌نامید. زمانی که فرد درک می‌کند و به جای سرکوب یا انکار، با احساسات واقعی‌اش مواجه می‌شود، انرژی روانی که پیش‌تر صرف مقاومت می‌شد، آزاد می‌گردد و به سوی تغییر مثبت هدایت می‌شود.

نتیجه‌گیری

از نظر کارل راجرز، تغییر واقعی زمانی رخ می‌دهد که فرد ابتدا خود را درک و بپذیرد. هر چه پذیرش بیشتر باشد، مقاومت کمتر و تمایل به رشد طبیعی‌تر خواهد شد. بنابراین، درک، نه مانع تغییر بلکه محرک آن است؛ زیرا پذیرش تجربه‌های درونی، انسان را به سوی شکوفایی و زندگی اصیل هدایت می‌کند.

🌱