عدالتطلبان با بنز مطهری چه میکردند؟
همسر شهید مطهری میگوید:
«مادرم راضی نبودند من که با رفاه بزرگ شده بودم، گرفتار زندگی محدود و حتی میتوان گفت فقیرانه یک مرد روحانی شوم! از سوی دیگر از طرف خانواده مادری هم چندین و چند خواستگار ثروتمند، صاحب منصب و اسم و رسمدار داشتم و مادرم اصرار داشتند با یکی از آنها ازدواج کنم... زندگی با آقای مطهری در چند سال اول بهقدری از نظر معیشت دشوار بود که بالاخره ایشان به خاطر اینکه از این نظر وضعیت بهتری پیدا کنیم، قم را که بسیار به آن علاقه داشتند، رها کردند و به تهران آمدیم»
شهید مطهری سال۳۱ به تهران آمد. پس از ۱۵سال اجارهنشینی با کمک ارث پدری همسرش و درآمد حقتالیف کتابهایش در محلههای جنوب تهران، خانهای ویلایی در قلهک در بهترین نقطه تهران خرید. از قضا خانه علی امینی نخستوزیر سابق نیز روبروی آن بود!
سال۵۱ (۱۹۷۳) نیز ماشین بنز سبزرنگ ۲۳۰S با مدل ۱۹۶۶ خرید.
علی مطهری میگوید:
«پس از خريد ماشين، ايشان هيچ ابایی نداشت كه با همان، به ميان جمعی برود كه تحت تاثير تفكرات افراطی، اين چيزها را نشانه اشرافیگری میدانستند، چون بهشدت از ريا و تظاهر بيزار بود. حتی گاهی مثل ملامتيه، در برابر رياكاران به گونهای رفتار میكرد كه شايد ديگران تصور میكردند كه ايشان خيلی اهل ديانت نيست!
وقتی ایشان را به دانشگاه میبردم، متأثر از شرایط آنوقت، ماشین را در فاصلهای از مقصد پارک میکردم و میخواستم که ایشان پیاده برود؛ میگفت: خیر باید جلوی دانشگاه پارک کنی اگر عدهای افکار عجیب و غریب پیدا کردهاند، ما که گناهی نکردهایم و دلیل نمیشود که فیلم بازی کنیم.
البته در میان سخنرانان عدهای بودند که به این کارها تظاهر میکردند و مثلا با تاکسی میآمدند که جوانها فکر کنند خیلی انقلابی و طرفدار مستضعفین هستند.
این افکار در آن موقع در بین طبقات جوان خیلی گسترده بود و ایده طرفداری از طبقه کارگر در دانشگاهها خیلی رواج داشت. کمونیستها شلوارهای وصلهدار میپوشیدند و این نوع رفتارها در میان بچه مسلمانها هم رسوخ کرده بود. و در شکلگیری فکر فرقان تأثیر داشت، اعضای این گروه اینها را کنار هم میگذاشتند و نتیجه میگرفتند.
وقتی به جوانها میگفتند که ایشان خانهاش در قلهک است و ماشین بنز دارد، برایشان مهم بود، از طرفی میگفتند چون دارد در دانشگاه دولتی تدریس میکند، پس به رژیم شاه وابستگی دارد. وقتی یک جوان ۲۰ساله اینها را کنار هم میگذاشت، نمیتوانست درست تحلیل کند و وقتی به او میگفتند این فرد ترور شود، خیلی راحت قبول میکرد»
مطهری رییس شورای انقلاب، بالاترین مقام سیاسی پس از امام و تئوریسین انقلاب بود. اگر در آن روزگار بودیم به بنز و خانه او چه واکنش میدادیم؟ یحتمل در روزنامه عکس بنزش را با تیتر درشت میزدیم: «متفکر و تئوریسین انقلابی سوار بر بنز!»
با مطهری تنها بهجرم خانه در بالای شهر، همان کردند که این روزها بنام عدالتطلبی با پناهیان میکنند!
همین تفکر در آخر نیز مطهری را به مسلخ ترور کشاند. تولد فرقان و ترور یکی از تبعات عدالتطلبی و مبارزه با اشرافیگریِ بدون مبناست. عدالتطلبی این روزها عجیب شبیه آن روزها، گره خورده به افکار کمونیستی؛ بدون مبنای دینی و حتی تقوا.
خانه شهید مطهری هماکنون در خیابان دولت در قلهک تهران، موزه شده است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
همسر شهید مطهری میگوید:
«مادرم راضی نبودند من که با رفاه بزرگ شده بودم، گرفتار زندگی محدود و حتی میتوان گفت فقیرانه یک مرد روحانی شوم! از سوی دیگر از طرف خانواده مادری هم چندین و چند خواستگار ثروتمند، صاحب منصب و اسم و رسمدار داشتم و مادرم اصرار داشتند با یکی از آنها ازدواج کنم... زندگی با آقای مطهری در چند سال اول بهقدری از نظر معیشت دشوار بود که بالاخره ایشان به خاطر اینکه از این نظر وضعیت بهتری پیدا کنیم، قم را که بسیار به آن علاقه داشتند، رها کردند و به تهران آمدیم»
شهید مطهری سال۳۱ به تهران آمد. پس از ۱۵سال اجارهنشینی با کمک ارث پدری همسرش و درآمد حقتالیف کتابهایش در محلههای جنوب تهران، خانهای ویلایی در قلهک در بهترین نقطه تهران خرید. از قضا خانه علی امینی نخستوزیر سابق نیز روبروی آن بود!
سال۵۱ (۱۹۷۳) نیز ماشین بنز سبزرنگ ۲۳۰S با مدل ۱۹۶۶ خرید.
علی مطهری میگوید:
«پس از خريد ماشين، ايشان هيچ ابایی نداشت كه با همان، به ميان جمعی برود كه تحت تاثير تفكرات افراطی، اين چيزها را نشانه اشرافیگری میدانستند، چون بهشدت از ريا و تظاهر بيزار بود. حتی گاهی مثل ملامتيه، در برابر رياكاران به گونهای رفتار میكرد كه شايد ديگران تصور میكردند كه ايشان خيلی اهل ديانت نيست!
وقتی ایشان را به دانشگاه میبردم، متأثر از شرایط آنوقت، ماشین را در فاصلهای از مقصد پارک میکردم و میخواستم که ایشان پیاده برود؛ میگفت: خیر باید جلوی دانشگاه پارک کنی اگر عدهای افکار عجیب و غریب پیدا کردهاند، ما که گناهی نکردهایم و دلیل نمیشود که فیلم بازی کنیم.
البته در میان سخنرانان عدهای بودند که به این کارها تظاهر میکردند و مثلا با تاکسی میآمدند که جوانها فکر کنند خیلی انقلابی و طرفدار مستضعفین هستند.
این افکار در آن موقع در بین طبقات جوان خیلی گسترده بود و ایده طرفداری از طبقه کارگر در دانشگاهها خیلی رواج داشت. کمونیستها شلوارهای وصلهدار میپوشیدند و این نوع رفتارها در میان بچه مسلمانها هم رسوخ کرده بود. و در شکلگیری فکر فرقان تأثیر داشت، اعضای این گروه اینها را کنار هم میگذاشتند و نتیجه میگرفتند.
وقتی به جوانها میگفتند که ایشان خانهاش در قلهک است و ماشین بنز دارد، برایشان مهم بود، از طرفی میگفتند چون دارد در دانشگاه دولتی تدریس میکند، پس به رژیم شاه وابستگی دارد. وقتی یک جوان ۲۰ساله اینها را کنار هم میگذاشت، نمیتوانست درست تحلیل کند و وقتی به او میگفتند این فرد ترور شود، خیلی راحت قبول میکرد»
مطهری رییس شورای انقلاب، بالاترین مقام سیاسی پس از امام و تئوریسین انقلاب بود. اگر در آن روزگار بودیم به بنز و خانه او چه واکنش میدادیم؟ یحتمل در روزنامه عکس بنزش را با تیتر درشت میزدیم: «متفکر و تئوریسین انقلابی سوار بر بنز!»
با مطهری تنها بهجرم خانه در بالای شهر، همان کردند که این روزها بنام عدالتطلبی با پناهیان میکنند!
همین تفکر در آخر نیز مطهری را به مسلخ ترور کشاند. تولد فرقان و ترور یکی از تبعات عدالتطلبی و مبارزه با اشرافیگریِ بدون مبناست. عدالتطلبی این روزها عجیب شبیه آن روزها، گره خورده به افکار کمونیستی؛ بدون مبنای دینی و حتی تقوا.
خانه شهید مطهری هماکنون در خیابان دولت در قلهک تهران، موزه شده است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
جنجال خانه ۶۰۰متری بهشتی!
آیتالله بهشتی در سخنرانیهایش فریاد میزد «نزدیک به ۱۵ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها با هم در جامعه دیده میشوند تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست»
رییس قوه قضاییه اینگونه فریاد میزد اما خود در خانهای ۶۰۰متری در قلهک مینشست!
رضا کیانیان بازیگر سینما میگوید:
«روزی به خانه ایشان در پل رومی رفتم. برایم جالب بود که در اتاق پذیرایی مبل داشت و بوی ادکلن میداد. به شهید بهشتی گفتم: شما چطور انقلابی هستید که مبل و یخچالی مدل بالا و پر از گوشت دارید و اینطور زندگی میکنید؟
خندید و گفت: رضاجان تئوریهای انقلاب اینطور نیست که تو فهمیدهای. تو نمیتوانی زیبایی و رفاه را نفهمی و بعد از انقلاب رفاه را به وجود آوری. باید تمرین کنیم که زندگی خوب چطوری است تا بتوانیم زندگی خوبی به مردم بدهیم. اینها (ادکلن ومبل و...) از پول تدریس خودم تهیه شدهاند. ادکلن هم میزنم چون همه باید روزی ادکلن بزنند»
جواد اژهای داماد شهید بهشتی میگوید:
«تبلیغات سنگین منافقین حتی روی اطرافیان هم بیتاثیر نبود. روزی ایشان در حال مسواک زدن بود. گفتم میدانم برای شما تفاوتی میان این منطقه و آن محله شهر نیست؛ پس بیایید این خانه در شمال را شهر بفروشید و در همسایگی آیتالله طالقانی یا خیابان ایران منزلی بخرید تا این هیاهو بخوابد.
گفت: «ارزش این دنیا برای من به اندازه همین مسواک است؛ آیا چنین متاعی ارزش آن را دارد که بخاطرش مردم را فریب دهم؟ مردم باید ما را همانطور ببینند که هستیم؛ نه آنطور که آنها میپسندند»
اگر بهشتی در عصر کنونی بود، با او چه میکردند؟
حتما روحانی عدالتطلب، عکس خانه ۶۰۰متری بهشتی را با کپشن سخنانش درباره فقر در جامعه منتشر میکرد که یعنی کسی در بالای شهر باشد، حق گفتن از عدالت ندارد!
او را خفه و ترور شخصیت میکردند!
مجاهدین خلق نیز با همین خانه و چند مبل چوبی بهشتی را تکفیر و با تفکر کمونیستی، او را مروج خوی اشرافیگری و سرمایهداری میخواندند. دست آخر هم ترور فیزیکی کردند. درست مثل آنچه که امروز بنام عدالتطلبی با پناهیان میکنند.
اشتباه نکنید!
مساله فقط منشا منابع مالی خانه یا ماشین نیست!
اساسا جریان عدالتطلب عصر کنونی، هر گونه مظاهر رفاه نسبی ولو مشروع را، مخالف عدالتطلبی میداند. درست مثل فرقان و کمونیستها!
بهمحض نقد این جریان، تو را با خانه یا ماشینت خفه میکنند. که اگر بهشتی هم بود با او همینکار را میکردند. چراکه نداشتن مبنای دینی و تقوا، عدالتطلبی را به بیراه برده.
پینوشت:
خانه شهید بهشتی در قلهک هماکنون موزه شده است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
آیتالله بهشتی در سخنرانیهایش فریاد میزد «نزدیک به ۱۵ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها با هم در جامعه دیده میشوند تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست»
رییس قوه قضاییه اینگونه فریاد میزد اما خود در خانهای ۶۰۰متری در قلهک مینشست!
رضا کیانیان بازیگر سینما میگوید:
«روزی به خانه ایشان در پل رومی رفتم. برایم جالب بود که در اتاق پذیرایی مبل داشت و بوی ادکلن میداد. به شهید بهشتی گفتم: شما چطور انقلابی هستید که مبل و یخچالی مدل بالا و پر از گوشت دارید و اینطور زندگی میکنید؟
خندید و گفت: رضاجان تئوریهای انقلاب اینطور نیست که تو فهمیدهای. تو نمیتوانی زیبایی و رفاه را نفهمی و بعد از انقلاب رفاه را به وجود آوری. باید تمرین کنیم که زندگی خوب چطوری است تا بتوانیم زندگی خوبی به مردم بدهیم. اینها (ادکلن ومبل و...) از پول تدریس خودم تهیه شدهاند. ادکلن هم میزنم چون همه باید روزی ادکلن بزنند»
جواد اژهای داماد شهید بهشتی میگوید:
«تبلیغات سنگین منافقین حتی روی اطرافیان هم بیتاثیر نبود. روزی ایشان در حال مسواک زدن بود. گفتم میدانم برای شما تفاوتی میان این منطقه و آن محله شهر نیست؛ پس بیایید این خانه در شمال را شهر بفروشید و در همسایگی آیتالله طالقانی یا خیابان ایران منزلی بخرید تا این هیاهو بخوابد.
گفت: «ارزش این دنیا برای من به اندازه همین مسواک است؛ آیا چنین متاعی ارزش آن را دارد که بخاطرش مردم را فریب دهم؟ مردم باید ما را همانطور ببینند که هستیم؛ نه آنطور که آنها میپسندند»
اگر بهشتی در عصر کنونی بود، با او چه میکردند؟
حتما روحانی عدالتطلب، عکس خانه ۶۰۰متری بهشتی را با کپشن سخنانش درباره فقر در جامعه منتشر میکرد که یعنی کسی در بالای شهر باشد، حق گفتن از عدالت ندارد!
او را خفه و ترور شخصیت میکردند!
مجاهدین خلق نیز با همین خانه و چند مبل چوبی بهشتی را تکفیر و با تفکر کمونیستی، او را مروج خوی اشرافیگری و سرمایهداری میخواندند. دست آخر هم ترور فیزیکی کردند. درست مثل آنچه که امروز بنام عدالتطلبی با پناهیان میکنند.
اشتباه نکنید!
مساله فقط منشا منابع مالی خانه یا ماشین نیست!
اساسا جریان عدالتطلب عصر کنونی، هر گونه مظاهر رفاه نسبی ولو مشروع را، مخالف عدالتطلبی میداند. درست مثل فرقان و کمونیستها!
بهمحض نقد این جریان، تو را با خانه یا ماشینت خفه میکنند. که اگر بهشتی هم بود با او همینکار را میکردند. چراکه نداشتن مبنای دینی و تقوا، عدالتطلبی را به بیراه برده.
پینوشت:
خانه شهید بهشتی در قلهک هماکنون موزه شده است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
کامران میرزا (پسر سوم ناصرالدین شاه) عمارتی مجلل نزدیک حرم حضرت معصومه ساخت.
بهمن سال۱۳۲۳ یکی از بازاریان تهران بنام تیموریان به نیابت از مالک اصلی، که معلوم نیست کیست، به اصرار این عمارت را به حاجآقا روحالله خمینی اجاره میدهد. آن هم بهبهای بسیار نازل!
امام میگوید: توان پرداخت اجاره این عمارت را ندارد.
اما تیموریان میگوید: همان اجاره خانه پیشینت را بده.
امام نیز میپذیرد.
احمد در همین عمارت بدنیا میآید. عمارتی با اتاقهای بسیار که فقط ۷ توالت برای نوکران پسر ناصرالدینشاه در باغش داشت. امام ۱۶ماه در این عمارت ساکن میشود.
علیالظاهر امام به قصد اینکه آیتالله بروجردی که بنای اقامت در قم داشته، این هدیه را میپذیرد تا آیتالله بروجردی زعیم شیعیان جهان را که مهمانان بسیار داخلی و خارجی داشته، در آن اقامت دهد.
اما چون آیتالله بروجردی به خانهای دیگر در قم میرود، امام نیز عمارت را تخلیه میکند.
بلافاصله آیتالله حجت، عمارت و زمینهای اطرافش را خریداری کرده و به بزرگترین حوزه علمیه قم تبدیل میکند که اکنون بنام مدرسه حجتیه معروف است.
القصه!
این را نوشتم که از مصادیق هدیهگیری علما و حتی امام است.
ایضا عمارت آقابزرگ در کاشان، که با پول حاج محمدتقیخانبان در عصر محمدشاه قاجار برای حوزه علمیه ملااحمدنراقی ساخته شده.
اینروزها خلط مباحث، همه رو سردرگم کرده. اما بدانید اصل هدیهگیری علما از بازاریان متدین و مومن، سابقه چندصدساله در تاریخ تشیع دارد.
پیوند حوزه علمیه و بازاریان ریشهدار است.
منبریها، وعاظ و علما، عمرشان را صرف ترویج تشییع میکردند و بازاریها و متمولین متدین نیز خرج روضهها، تربیت طلاب و مروجین دین را میدادند.
اغلب حوزههای علمیه در وسط بازار و با هدیه بازاریان متدین بنا شده.
همین چرخه اقتصادی، حوزههای علمیه و علما را در دوره رضاخان و محمدرضا پهلوی پابرجا، بینیاز و مستقل از حکومت میکرد.
راز اعتصابهای سراسری بازار به حکم مراجع در مشروطه و پهلوی، ریشه در همین پیوندها و روابط داشت و همین کمر شاه را شکست.
هنوز نیز این پیوند حسنه برجاست. گرچه آلوده به «حسن رعیتها»، «جزایریها» و مفسدین شده که بایستی مراقب بود.
لکن تاریخچه اصل این پیوند را نباید تحریف کرد و مانع شد که عدهای با تفکرات مارکسیستی و بنام عدالتطلبی و مبارزه با مفسدین، آنرا تکفیر کنند و به بازاریان متدین، برچسب اصحاب ثروت و قدرت بزنند.
راستی اگر جریان عدالتطلب هدیه گرفتن امام را شاهد بود با امام چه میکردند؟!
منبع:
۱-اقلیمخاطرات؛ خاطرات فاطمه طباطبایی(عروس امام)
۲-یک قرن زندگی پرماجرا؛ سالشمار زندگی همسر امام
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
بهمن سال۱۳۲۳ یکی از بازاریان تهران بنام تیموریان به نیابت از مالک اصلی، که معلوم نیست کیست، به اصرار این عمارت را به حاجآقا روحالله خمینی اجاره میدهد. آن هم بهبهای بسیار نازل!
امام میگوید: توان پرداخت اجاره این عمارت را ندارد.
اما تیموریان میگوید: همان اجاره خانه پیشینت را بده.
امام نیز میپذیرد.
احمد در همین عمارت بدنیا میآید. عمارتی با اتاقهای بسیار که فقط ۷ توالت برای نوکران پسر ناصرالدینشاه در باغش داشت. امام ۱۶ماه در این عمارت ساکن میشود.
علیالظاهر امام به قصد اینکه آیتالله بروجردی که بنای اقامت در قم داشته، این هدیه را میپذیرد تا آیتالله بروجردی زعیم شیعیان جهان را که مهمانان بسیار داخلی و خارجی داشته، در آن اقامت دهد.
اما چون آیتالله بروجردی به خانهای دیگر در قم میرود، امام نیز عمارت را تخلیه میکند.
بلافاصله آیتالله حجت، عمارت و زمینهای اطرافش را خریداری کرده و به بزرگترین حوزه علمیه قم تبدیل میکند که اکنون بنام مدرسه حجتیه معروف است.
القصه!
این را نوشتم که از مصادیق هدیهگیری علما و حتی امام است.
ایضا عمارت آقابزرگ در کاشان، که با پول حاج محمدتقیخانبان در عصر محمدشاه قاجار برای حوزه علمیه ملااحمدنراقی ساخته شده.
اینروزها خلط مباحث، همه رو سردرگم کرده. اما بدانید اصل هدیهگیری علما از بازاریان متدین و مومن، سابقه چندصدساله در تاریخ تشیع دارد.
پیوند حوزه علمیه و بازاریان ریشهدار است.
منبریها، وعاظ و علما، عمرشان را صرف ترویج تشییع میکردند و بازاریها و متمولین متدین نیز خرج روضهها، تربیت طلاب و مروجین دین را میدادند.
اغلب حوزههای علمیه در وسط بازار و با هدیه بازاریان متدین بنا شده.
همین چرخه اقتصادی، حوزههای علمیه و علما را در دوره رضاخان و محمدرضا پهلوی پابرجا، بینیاز و مستقل از حکومت میکرد.
راز اعتصابهای سراسری بازار به حکم مراجع در مشروطه و پهلوی، ریشه در همین پیوندها و روابط داشت و همین کمر شاه را شکست.
هنوز نیز این پیوند حسنه برجاست. گرچه آلوده به «حسن رعیتها»، «جزایریها» و مفسدین شده که بایستی مراقب بود.
لکن تاریخچه اصل این پیوند را نباید تحریف کرد و مانع شد که عدهای با تفکرات مارکسیستی و بنام عدالتطلبی و مبارزه با مفسدین، آنرا تکفیر کنند و به بازاریان متدین، برچسب اصحاب ثروت و قدرت بزنند.
راستی اگر جریان عدالتطلب هدیه گرفتن امام را شاهد بود با امام چه میکردند؟!
منبع:
۱-اقلیمخاطرات؛ خاطرات فاطمه طباطبایی(عروس امام)
۲-یک قرن زندگی پرماجرا؛ سالشمار زندگی همسر امام
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
انقلاب بالاشهریها برای مستضعفین!
انقلاب اسلامی۵۷ از نادرترینهاست!
بسیاری از سران و تئوریسینهای انقلاب مستضعفین، بالانشین تهران بودند! از بهشتی و مطهری، مفتح، هاشمی و طرخانی گرفته تا بازرگان و نهضتآزادیها!
از خیابان دولت، قلهک، دروس گرفته تا قطیریه، پاسداران، فرمانیه و...! البته که رجایی، سعیدی، لاجوردی، غفاری و خامنهایِ پاییننشین هم داشته.
اما همین بالانشینان، سردمدار مستضعفین و عدالتخواهیترین انقلابِ قرن بیستم بودند که اتفاقا مستضعفین و پابرهنگان نیز رهروانشان شدند.
عجیبتر اینکه! فرقانیهای تروریست و مجاهدینِ مارکسیست، خون همین سردمداران را بنام عدالتطلبی و مبارزه با اشرافیگری و سرمایهداری بر زمین ریختند!
اشرافیگری یک منظومه پیچیدهی فکری، رفتاری و ساختاریست!
نباید آنرا خلاصه کرد در خانه در بالای شهر! واِلا امام و هاشمی رفسنجانی در همسایگی هم در جماران بودند. پس چگونه به زعم همین عدالتطلبان، امام شد مظهر سادهزیستی و رهبر مستضعفین جهان اما هاشمی شد مظهر اشرافیگری؟!
با متر و معیار عدالتطلبان کنونی، اتفاقا هاشمی سادهزیست است! چراکه خانهاش در جوار امام با مبلهای فرسوده و ماشین بنز قدیمی او در آخرین روزهای عمرش، هنوز در جماران هست.
اما حقیقت امر، هاشمی مهمترین تئوریسینِ عملگرای اشرافیگری دولتمردان و نهادینه کردن بیعدالتی اجتماعی در جامعه پساامام بود.
مبنای عدالتطلبان کنونی معلوم نیست!
حتی گاهی مبتذل، غبارگرفته و آلوده به ادبیات مارکسیستی است. عدالتطلبیِ خشن، ظاهربین و گاه کمتقوا که به ناکجاآباد میرود.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
انقلاب اسلامی۵۷ از نادرترینهاست!
بسیاری از سران و تئوریسینهای انقلاب مستضعفین، بالانشین تهران بودند! از بهشتی و مطهری، مفتح، هاشمی و طرخانی گرفته تا بازرگان و نهضتآزادیها!
از خیابان دولت، قلهک، دروس گرفته تا قطیریه، پاسداران، فرمانیه و...! البته که رجایی، سعیدی، لاجوردی، غفاری و خامنهایِ پاییننشین هم داشته.
اما همین بالانشینان، سردمدار مستضعفین و عدالتخواهیترین انقلابِ قرن بیستم بودند که اتفاقا مستضعفین و پابرهنگان نیز رهروانشان شدند.
عجیبتر اینکه! فرقانیهای تروریست و مجاهدینِ مارکسیست، خون همین سردمداران را بنام عدالتطلبی و مبارزه با اشرافیگری و سرمایهداری بر زمین ریختند!
اشرافیگری یک منظومه پیچیدهی فکری، رفتاری و ساختاریست!
نباید آنرا خلاصه کرد در خانه در بالای شهر! واِلا امام و هاشمی رفسنجانی در همسایگی هم در جماران بودند. پس چگونه به زعم همین عدالتطلبان، امام شد مظهر سادهزیستی و رهبر مستضعفین جهان اما هاشمی شد مظهر اشرافیگری؟!
با متر و معیار عدالتطلبان کنونی، اتفاقا هاشمی سادهزیست است! چراکه خانهاش در جوار امام با مبلهای فرسوده و ماشین بنز قدیمی او در آخرین روزهای عمرش، هنوز در جماران هست.
اما حقیقت امر، هاشمی مهمترین تئوریسینِ عملگرای اشرافیگری دولتمردان و نهادینه کردن بیعدالتی اجتماعی در جامعه پساامام بود.
مبنای عدالتطلبان کنونی معلوم نیست!
حتی گاهی مبتذل، غبارگرفته و آلوده به ادبیات مارکسیستی است. عدالتطلبیِ خشن، ظاهربین و گاه کمتقوا که به ناکجاآباد میرود.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
افشاگری!
در اوج افشاگریهای بعد ۸۸، دانشجویی به رهبری گفت عکس سخن شما، امیرالمومنین در فرمان به مالک میگوید آدمهای سواستفادهگر را رسوا کنید.
رهبری پاسخ داد:
«امیرالمؤمنین نفرمودند موردی را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچوقت چنین چیزی در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعا از اسلام نیست.
ما چطور چیزی را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عدهای به چشم یک امر قطعی و واقعی به آن نگاه کنند، اما جایی ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتی نداریم که این را بگوییم.
حتی جرمی که ثابت شد، اصل نباید بر افشای آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمی است، یک غلطی کرده، مجازات هم میشود؛ خانواده، فرزندان، پدر و مادر او گناهی نکردهاند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجایی که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگی داشته باشد.
بله، یک جایی هست که نفس افشاگری در یک مسئله ثابتشده، مصلحتی دارد؛ آنجا ایرادی ندارد. این، منطق ماست. هیچ چیزی هم نه از امیرالمؤمنین و نه از هیچیک از ائمه برخلاف این وجود ندارد. ما واقعا حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعا جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهای گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.»
به شهادت رفتارهای سالهای اخیر، مبنای الگوی رفتاری عدالتطلبان کنونی، بر افشاگری استوار است. حدومرزی هم ندارد!
افتراقی هم میان اتهام، جرم، حدس و تحلیل قائل نیستند و هر شکلی را بنام عدالتطلبی افشا میکنند. رهبری اما خلاف این را میگوید. در الگوی عدالتطلبانه آیتالله خامنهای، حتی افشای جرم اثبات شده نیز جایز نیست، مگر به مصلحت بزرگ.
عدالتطلبان صریحا پاسخ دهند که آیا آنها پیروی الگوی ترسیمشده رهبری هستند یا خیر؟
و اگر نیستند(که اشکالی هم ندارد) چه الگوی پیشنهادی دارند؟ مختصات و مبنای این الگو چیست؟ آیا قائل به تعیین حدود افشاگری در این الگو هستند؟
مرز شفافیتخواهی در این الگو چه مختصاتی دارد؟ آیا مصلحت در این الگو جایی دارد؟ اساسا در این الگو عدالت با مصلحت چه نسبتی دارد؟
در این سالها حداقل من الگویی تدوین شده از سوی این جبهه ندیدم. هرچه بوده از لزوم مبارزه با فساد و اشرافیگری سخن راندهاند. آن هم از زبان امام و رهبری.
لکن هیچگاه از مبانی، الگو و ساختار عدالتطلبی سخن نگفتهاند؛ حتی از زبان رهبری! گویی فقط باید افشاگری بیمرز کرد و نیازی به الگو نیست!
بدون پاسخ به سوالات فوق، عدالتخواهی به ناکجاآباد خواهد رسید.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
در اوج افشاگریهای بعد ۸۸، دانشجویی به رهبری گفت عکس سخن شما، امیرالمومنین در فرمان به مالک میگوید آدمهای سواستفادهگر را رسوا کنید.
رهبری پاسخ داد:
«امیرالمؤمنین نفرمودند موردی را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچوقت چنین چیزی در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعا از اسلام نیست.
ما چطور چیزی را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عدهای به چشم یک امر قطعی و واقعی به آن نگاه کنند، اما جایی ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتی نداریم که این را بگوییم.
حتی جرمی که ثابت شد، اصل نباید بر افشای آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمی است، یک غلطی کرده، مجازات هم میشود؛ خانواده، فرزندان، پدر و مادر او گناهی نکردهاند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجایی که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگی داشته باشد.
بله، یک جایی هست که نفس افشاگری در یک مسئله ثابتشده، مصلحتی دارد؛ آنجا ایرادی ندارد. این، منطق ماست. هیچ چیزی هم نه از امیرالمؤمنین و نه از هیچیک از ائمه برخلاف این وجود ندارد. ما واقعا حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعا جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهای گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.»
به شهادت رفتارهای سالهای اخیر، مبنای الگوی رفتاری عدالتطلبان کنونی، بر افشاگری استوار است. حدومرزی هم ندارد!
افتراقی هم میان اتهام، جرم، حدس و تحلیل قائل نیستند و هر شکلی را بنام عدالتطلبی افشا میکنند. رهبری اما خلاف این را میگوید. در الگوی عدالتطلبانه آیتالله خامنهای، حتی افشای جرم اثبات شده نیز جایز نیست، مگر به مصلحت بزرگ.
عدالتطلبان صریحا پاسخ دهند که آیا آنها پیروی الگوی ترسیمشده رهبری هستند یا خیر؟
و اگر نیستند(که اشکالی هم ندارد) چه الگوی پیشنهادی دارند؟ مختصات و مبنای این الگو چیست؟ آیا قائل به تعیین حدود افشاگری در این الگو هستند؟
مرز شفافیتخواهی در این الگو چه مختصاتی دارد؟ آیا مصلحت در این الگو جایی دارد؟ اساسا در این الگو عدالت با مصلحت چه نسبتی دارد؟
در این سالها حداقل من الگویی تدوین شده از سوی این جبهه ندیدم. هرچه بوده از لزوم مبارزه با فساد و اشرافیگری سخن راندهاند. آن هم از زبان امام و رهبری.
لکن هیچگاه از مبانی، الگو و ساختار عدالتطلبی سخن نگفتهاند؛ حتی از زبان رهبری! گویی فقط باید افشاگری بیمرز کرد و نیازی به الگو نیست!
بدون پاسخ به سوالات فوق، عدالتخواهی به ناکجاآباد خواهد رسید.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
.
آقای علی مطهری به لغو نامگذاری خیابانی بنام «مهندس بازرگان» در تهران اعتراض کردند. ازجمله نوشتند «اینکه فردی در موضوعی، نظری غیر از نظر رسمی نظام داشته باشد، دلیل بر انقلابی نبودن او و پیاده کردن وی از قطار انقلاب نیست. با این روش، در نهایت چندنفر بیشتر در دایره انقلاب باقی نمیمانند.»
مطهری تاریخ را نیمه روایت کرده است!
بازرگان دبیرکل نهضت آزادی، نقدها و مخالفتهای بسیاری با تسخیر لانه جاسوسی، روند جنگ و... داشت. اما آنچه او را از صحنه سیاست حذف کرد نه نظرات مخالفِ حاکمیت، بلکه بهخاطر پیوندهای استراتژیک و تاکتیکی با منافقین در سال ۶۰ بود.
این بازرگان بود که در اردیبهشت۵۹ به نفع کاندیداتوری رجوی در مجلس بیانیه رسمی داد.
حتی ۲هفته پیش از اینکه امام، بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کند، نهضتآزادی در بیانیهای تلویحا سخن از انحلال مجلس و نخستوزیر داد؛ تا کفه ترازوی بهنفع بنیصدر و مجاهدین سنگین شود.
کار که به ترورهای تابستان ۶۰ رسید؛ نهضت آزادی و بازرگان هیچگاه حاضر نشدند ترورهای تابستانِ خونین را بدست سازمان مجاهدین خلق محکوم کنند.
محکوم میکردند اما نامی از مجاهدین خلق نمیآوردند و تنها به صدور پیامهای تسلیت اکتفا میکردند! گویی انفجارها محصول ترکیدن کپسولهای گاز بود!
حتی وقتی امام پس از انفجار ۷ تیر و تکهتکه شدن بهشتی به بازرگان نهیب زد که «ای نمازخوانها» خط جدا کنید از منافقین، بازهم حاضر نشدند:
«شما بیایید و حسابتان را از این منافقین جدا کنید. نه اینکه بگویید که شما خشونت نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما خشونت نکنید! این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم! این منافقین بهدرد شما نخواهند خورد»
اما بازهم بازرگان هیچگاه نه مجاهدین خلق را سازمانی تروریستی و نه شخص رجوی را جنایتکار خواند. برای همین امام به منافقین لقب «فرزندان عزیز بازرگان» داد.
دلیل حذف بازرگان ابراز نظرات مخالفِ قرائت رسمی نظام نبود. اگر به انتقاد و نظر مخالف باشد، نباید نامی از دکتر شریعتی در جمهوری اسلامی میماند. چرا که او تندترین منتقد برخی روحانیت و گاه علما بود. تا جایی که شهید مطهری او را مروج «اسلام منهای روحانیت» میدانست. اما هنوز یکی از طولانیترین خیابانهای کشور به نام شریعتی است.
اما چگونه میتوان در تهرانی خیابانی بنام بازرگان نامید درحالی که فرزندان معنوی او تابستان ۶۰، تهران را به خون کشیدند.
.
منبع:
صحیفه امام، ج ۱۵و ۲۰/ خط سازش؛ مجتبی سلطانی
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
آقای علی مطهری به لغو نامگذاری خیابانی بنام «مهندس بازرگان» در تهران اعتراض کردند. ازجمله نوشتند «اینکه فردی در موضوعی، نظری غیر از نظر رسمی نظام داشته باشد، دلیل بر انقلابی نبودن او و پیاده کردن وی از قطار انقلاب نیست. با این روش، در نهایت چندنفر بیشتر در دایره انقلاب باقی نمیمانند.»
مطهری تاریخ را نیمه روایت کرده است!
بازرگان دبیرکل نهضت آزادی، نقدها و مخالفتهای بسیاری با تسخیر لانه جاسوسی، روند جنگ و... داشت. اما آنچه او را از صحنه سیاست حذف کرد نه نظرات مخالفِ حاکمیت، بلکه بهخاطر پیوندهای استراتژیک و تاکتیکی با منافقین در سال ۶۰ بود.
این بازرگان بود که در اردیبهشت۵۹ به نفع کاندیداتوری رجوی در مجلس بیانیه رسمی داد.
حتی ۲هفته پیش از اینکه امام، بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کند، نهضتآزادی در بیانیهای تلویحا سخن از انحلال مجلس و نخستوزیر داد؛ تا کفه ترازوی بهنفع بنیصدر و مجاهدین سنگین شود.
کار که به ترورهای تابستان ۶۰ رسید؛ نهضت آزادی و بازرگان هیچگاه حاضر نشدند ترورهای تابستانِ خونین را بدست سازمان مجاهدین خلق محکوم کنند.
محکوم میکردند اما نامی از مجاهدین خلق نمیآوردند و تنها به صدور پیامهای تسلیت اکتفا میکردند! گویی انفجارها محصول ترکیدن کپسولهای گاز بود!
حتی وقتی امام پس از انفجار ۷ تیر و تکهتکه شدن بهشتی به بازرگان نهیب زد که «ای نمازخوانها» خط جدا کنید از منافقین، بازهم حاضر نشدند:
«شما بیایید و حسابتان را از این منافقین جدا کنید. نه اینکه بگویید که شما خشونت نکنید، آن وقت به من هم بگویید که شما خشونت نکنید! این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم! این منافقین بهدرد شما نخواهند خورد»
اما بازهم بازرگان هیچگاه نه مجاهدین خلق را سازمانی تروریستی و نه شخص رجوی را جنایتکار خواند. برای همین امام به منافقین لقب «فرزندان عزیز بازرگان» داد.
دلیل حذف بازرگان ابراز نظرات مخالفِ قرائت رسمی نظام نبود. اگر به انتقاد و نظر مخالف باشد، نباید نامی از دکتر شریعتی در جمهوری اسلامی میماند. چرا که او تندترین منتقد برخی روحانیت و گاه علما بود. تا جایی که شهید مطهری او را مروج «اسلام منهای روحانیت» میدانست. اما هنوز یکی از طولانیترین خیابانهای کشور به نام شریعتی است.
اما چگونه میتوان در تهرانی خیابانی بنام بازرگان نامید درحالی که فرزندان معنوی او تابستان ۶۰، تهران را به خون کشیدند.
.
منبع:
صحیفه امام، ج ۱۵و ۲۰/ خط سازش؛ مجتبی سلطانی
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
هوشنگ ابتهاج (سایه)شاعر مارکسیستِ معترض پیش از انقلاب که از قضا پس از انقلاب نیز به زندان افتاد و حتی تا پای اعدام هم رفت، در خاطراتش میگوید:
«-وضعیت سانسور قبل از انقلاب چطور بود؟
خیلی بد، یه چیز عجیب و غریبی بود. مدتها شعری نمیتونستم چاپ کنم. بعضی ممنوعالقلم و عدهای هم ممنوعالاسم بودن. اصلا باورکردنی نیست؛ تو یک دوره اصلا کلماتی ممنوع شده بود؛ مثلا گل سرخ و جنگل ممنوع شده بود.اگه در شعری گل سرخ یا جنگل میاومد اجازه چاپ پیدا نمیکرد. شما حتی اگه شعر حافظ رو میخوندید که کلمه گل سرخ توش باشه، سانسور میشد. شاید برای شما باورکردنی نباشه! بهخصوص بعد از داستان(اعدام) گلسرخی که دیگه حرام بود.
یه روز کسرایی به من تلفن کرد و ناراحتی و عصبی که این چه وضعیه و دیگه چیکار میشه کرد؟ گفتم: باز چیه سیا؟ گفت: دیگه لغت جنگل رو نمیشه تو شعر آورد، این چه وضعیه! گفتم غصه نخور سیا! شعر فارسی انقدر امکانات داره که هر مشکلی رو حل میکنه. گفت: یعنی چی؟
گفتم: جنگل یعنی یک جای پر از درخت دیگه حالا اگه یک آینه بالای جنگل بگیریم و عکس جنگل رو در آینه ببینیم و وصف کنیم دیگه لازم نیست اسم جنگل رو ببریم. آیینهای به بزرگی آسمان داریم. تو میتونی آسمانی رو وصف کنی که پر از سبزی و شاخه و برگ و اینا باشه.
دیدم غشغش پای تلفن میخندد.»
این روزها که خاندان پهلوی برای درگذشت مرحوم شجریان پیام تسلیت صادر میکنند، باید به یاد فرح دیبا و رضاپهلوی آورد که در روزگار سلطنتشان، مردم را حتی از سرخی گل و سبزی جنگل هم محروم کرده بودند و حافظخوانی جرم بود و مجازاتش حبس در انفرادیِ کمیته مشترک ضدخرابکاری!
و حال طنز روزگار است که اینان عزادار درگذشت حافظِ آواز ایران هستند!
مرحوم شجریان قریب به ۶۰آلبوم دارد که تنها چند آلبوم آن در پیش از انقلاب است. مگر میشد در رژیمی که حافظخوانی نیز جرم بود، خسروی آواز خوبان پدید آید؟!
براستی چه کردیم با خود که پهلوی این چنین جولان میدهد؟!
منبع: پیر پرنیان اندیش(خاطرات سایه)
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
«-وضعیت سانسور قبل از انقلاب چطور بود؟
خیلی بد، یه چیز عجیب و غریبی بود. مدتها شعری نمیتونستم چاپ کنم. بعضی ممنوعالقلم و عدهای هم ممنوعالاسم بودن. اصلا باورکردنی نیست؛ تو یک دوره اصلا کلماتی ممنوع شده بود؛ مثلا گل سرخ و جنگل ممنوع شده بود.اگه در شعری گل سرخ یا جنگل میاومد اجازه چاپ پیدا نمیکرد. شما حتی اگه شعر حافظ رو میخوندید که کلمه گل سرخ توش باشه، سانسور میشد. شاید برای شما باورکردنی نباشه! بهخصوص بعد از داستان(اعدام) گلسرخی که دیگه حرام بود.
یه روز کسرایی به من تلفن کرد و ناراحتی و عصبی که این چه وضعیه و دیگه چیکار میشه کرد؟ گفتم: باز چیه سیا؟ گفت: دیگه لغت جنگل رو نمیشه تو شعر آورد، این چه وضعیه! گفتم غصه نخور سیا! شعر فارسی انقدر امکانات داره که هر مشکلی رو حل میکنه. گفت: یعنی چی؟
گفتم: جنگل یعنی یک جای پر از درخت دیگه حالا اگه یک آینه بالای جنگل بگیریم و عکس جنگل رو در آینه ببینیم و وصف کنیم دیگه لازم نیست اسم جنگل رو ببریم. آیینهای به بزرگی آسمان داریم. تو میتونی آسمانی رو وصف کنی که پر از سبزی و شاخه و برگ و اینا باشه.
دیدم غشغش پای تلفن میخندد.»
این روزها که خاندان پهلوی برای درگذشت مرحوم شجریان پیام تسلیت صادر میکنند، باید به یاد فرح دیبا و رضاپهلوی آورد که در روزگار سلطنتشان، مردم را حتی از سرخی گل و سبزی جنگل هم محروم کرده بودند و حافظخوانی جرم بود و مجازاتش حبس در انفرادیِ کمیته مشترک ضدخرابکاری!
و حال طنز روزگار است که اینان عزادار درگذشت حافظِ آواز ایران هستند!
مرحوم شجریان قریب به ۶۰آلبوم دارد که تنها چند آلبوم آن در پیش از انقلاب است. مگر میشد در رژیمی که حافظخوانی نیز جرم بود، خسروی آواز خوبان پدید آید؟!
براستی چه کردیم با خود که پهلوی این چنین جولان میدهد؟!
منبع: پیر پرنیان اندیش(خاطرات سایه)
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
محسن رضایی و مرحوم شجریان!
روزگار تقلبگویی در ۸۸ خلاصه شده به کروبی و موسوی اما رضایی نیز همصدا با آنان ندای تقلب سرداد.
رضایی لفظ تقلب را نیاورد اما در شکایت خود به شورای نگهبان نوشت:
«برآورد ستادهای اینجانب و کارشناسان نشان میدهد که اینجانب در بدبینانهترین وضعیت بین ۳میلیون و ۵۰۰هزار تا ۷میلیون رای داشتهام؛ هرچند برخی کارشناسان تا ۹میلیون رای نیز برآورد کردهاند.»
شکایت سردار شبهه تقلب را دوچندان و باورپذیر کرد.
آن روزها او تاکید میکرد که شکایت خود را از راه قانونی پی خواهد گرفت.اما وقتی بازشماری صندوقها با حضور نمایندهاش تغییری در آرای ۶۸۱ هزاریش نداد، گفت به خاطر مصالح نظام از شکایت خود صرف نظر خواهد کرد!
رفتار سیاسی رضایی در هیاهوی آن روزها گم شد. گرچه در راهپیمایی ۹دی هم چفیه به دوش شرکت کرد اما هیچگاه
نگفت که بر اساس چه مدارکی تقلب شد و آرایش ۹میلیون بود؟! بهخاطر اتهام تقلب هم عذرخواهی نکرد. با این حال جماعت انقلابی چشم بستن بر اشتباهش. ممنوعالتصویرش هم نکردند و تازه ۴سال بعد هم شورای نگهبان دوباره رجل سیاسیاش نامید.
شجریان نیز در ۲۵خرداد ناگهان با احساسات برافروخته، پشت کرد به رادیو و تلویزیون. داد زد و هیاهو کرد. درست مثل مجید مجیدی، حاتمیکیا و بسیاری دیگر؛ هنرمندند و اختیار در کف احساس ناب دارند.
در آن روزهای غبارآلود، جیغ و داد رسم همه بود. خیلیها راه کج کردن. از سردار گرفته تا خواص عمامهبهسر! این خاصیت فتنه است. راه همگان به بیراه میبرد؛ حتی بزرگان را.
شجریان آن روزها تخته گاز گرفته بود؛ اصلاحیون نیز بر طبلش میکوفتند، هنرش را ریختند در دیگ سیاست و شعله را کشیدند بالا تا همهاش خرج ۸۸ شود.
چندسال بعد اما استاد که آرام شد، زبان به نرمی گرفت و عقب نشست. در خرداد ۹۵ گفت: «انتقاد به یک مسئول بهمعنای مخالفت با حکومت نیست» اگر قبلا از جدال اسلام و روحانیت با موسیقی گفت، تصریح کرد اذان، قرائت قرآن و مداحی نیز نوعی موسیقیست.
اما انقلابیون رهایش نکردند. اصلاحیون نیز نخواستند نرمی شجریان را بشوند، تا قطره آخر آبرویش را هم در دیگ سیاست بخار کنند.
اصلاحیون که هیچ! هنرمند و هنر را خرج میتینگهای انتخاباتی میکنند! اما کاش انقلابیون، کظم غیظ میکردند و راه را برای بازگشت خسرویِ آواز باز میگذاشتند.
سیاست لغزنده است و گاه فروبرنده چون مرداب.
حتی برای مدعیان سیاستورزی. ولو محسن رضایی فرمانده سپاه باشد. چه برسد به استاد آواز با آن همه احساس و غلیان.
همه باید درس عبرت بگیریم؛ هم هنرمند که مراقب غلیان احساسش باشد و هم انقلابیون که راه بر بازگشت نبندند.
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
روزگار تقلبگویی در ۸۸ خلاصه شده به کروبی و موسوی اما رضایی نیز همصدا با آنان ندای تقلب سرداد.
رضایی لفظ تقلب را نیاورد اما در شکایت خود به شورای نگهبان نوشت:
«برآورد ستادهای اینجانب و کارشناسان نشان میدهد که اینجانب در بدبینانهترین وضعیت بین ۳میلیون و ۵۰۰هزار تا ۷میلیون رای داشتهام؛ هرچند برخی کارشناسان تا ۹میلیون رای نیز برآورد کردهاند.»
شکایت سردار شبهه تقلب را دوچندان و باورپذیر کرد.
آن روزها او تاکید میکرد که شکایت خود را از راه قانونی پی خواهد گرفت.اما وقتی بازشماری صندوقها با حضور نمایندهاش تغییری در آرای ۶۸۱ هزاریش نداد، گفت به خاطر مصالح نظام از شکایت خود صرف نظر خواهد کرد!
رفتار سیاسی رضایی در هیاهوی آن روزها گم شد. گرچه در راهپیمایی ۹دی هم چفیه به دوش شرکت کرد اما هیچگاه
نگفت که بر اساس چه مدارکی تقلب شد و آرایش ۹میلیون بود؟! بهخاطر اتهام تقلب هم عذرخواهی نکرد. با این حال جماعت انقلابی چشم بستن بر اشتباهش. ممنوعالتصویرش هم نکردند و تازه ۴سال بعد هم شورای نگهبان دوباره رجل سیاسیاش نامید.
شجریان نیز در ۲۵خرداد ناگهان با احساسات برافروخته، پشت کرد به رادیو و تلویزیون. داد زد و هیاهو کرد. درست مثل مجید مجیدی، حاتمیکیا و بسیاری دیگر؛ هنرمندند و اختیار در کف احساس ناب دارند.
در آن روزهای غبارآلود، جیغ و داد رسم همه بود. خیلیها راه کج کردن. از سردار گرفته تا خواص عمامهبهسر! این خاصیت فتنه است. راه همگان به بیراه میبرد؛ حتی بزرگان را.
شجریان آن روزها تخته گاز گرفته بود؛ اصلاحیون نیز بر طبلش میکوفتند، هنرش را ریختند در دیگ سیاست و شعله را کشیدند بالا تا همهاش خرج ۸۸ شود.
چندسال بعد اما استاد که آرام شد، زبان به نرمی گرفت و عقب نشست. در خرداد ۹۵ گفت: «انتقاد به یک مسئول بهمعنای مخالفت با حکومت نیست» اگر قبلا از جدال اسلام و روحانیت با موسیقی گفت، تصریح کرد اذان، قرائت قرآن و مداحی نیز نوعی موسیقیست.
اما انقلابیون رهایش نکردند. اصلاحیون نیز نخواستند نرمی شجریان را بشوند، تا قطره آخر آبرویش را هم در دیگ سیاست بخار کنند.
اصلاحیون که هیچ! هنرمند و هنر را خرج میتینگهای انتخاباتی میکنند! اما کاش انقلابیون، کظم غیظ میکردند و راه را برای بازگشت خسرویِ آواز باز میگذاشتند.
سیاست لغزنده است و گاه فروبرنده چون مرداب.
حتی برای مدعیان سیاستورزی. ولو محسن رضایی فرمانده سپاه باشد. چه برسد به استاد آواز با آن همه احساس و غلیان.
همه باید درس عبرت بگیریم؛ هم هنرمند که مراقب غلیان احساسش باشد و هم انقلابیون که راه بر بازگشت نبندند.
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
همه چیز از اینجا آغاز شد
مهرماه سال ۶۷ وقتی کتاب آیات شیطانی علیه پیامبر منتشر شد امام فتوا به اعدام سلمان رشدی نویسنده کتاب داد. حتی با جایزه یک میلیون دلاری به اجرا کننده حکم هم موافقت کرد. در مقابل، جامعه اقتصادی اروپا سفرایش را از ایران فرا خواند و قطع روابط کرد. اما امام کوتاه نیامد. ولی چند ماه بعد در نامه منشور روحانیت هشدار داد:
«ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟! و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذاریم!»
پیشبینی امام به ۱۰ سال نکشیده تحقق و خط قرمزها خیلی زود تقلیل یافت. تنها ۶ سال بعد، اعتراض به اهانت به پیامبر که هیچ، حمایت از دختران محجبه مسلمان فرانسوی هم مانع روابط با غرب قلمداد شد.
هاشمی در خاطرات ۸ آبان ۷۳ از اعتراض وزرای دولت نسبت به راهپیمایی در همدردی با مسلمانان فرانسه مینویسد:
«عصر در جلسه هیأت دولت، از اقدامات تندي كه روابط با فرانسه را تضعيف مىكند، مثل راهپيمايى براى حمايت از دختران محجبه مسلمان فرانسه و نظایر آن انتقاد شد.»
همهچیز از اینجا آغاز شد که روابط با غرب مقدم شد بر همهچیز و صیانت از اسلام و حتی استقلال کشور به محاق رفت.
جماعت انقلابی خیلی خود را آزار ندهد! و اخراج کاردار فرانسه را پیگیری نکند! نسخه ۲۶ سال قبل در هیات دولت نوشته شده! همینکه اجازه راهپیمایی دارید را غنیمت شمارید!
منابع:
صحیفه امام، جلد ۲۱
خاطرات هاشمی سال ۷۳
خون دل؛ کنکاش تاریخی نامه منشور روحانیت امام
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
مهرماه سال ۶۷ وقتی کتاب آیات شیطانی علیه پیامبر منتشر شد امام فتوا به اعدام سلمان رشدی نویسنده کتاب داد. حتی با جایزه یک میلیون دلاری به اجرا کننده حکم هم موافقت کرد. در مقابل، جامعه اقتصادی اروپا سفرایش را از ایران فرا خواند و قطع روابط کرد. اما امام کوتاه نیامد. ولی چند ماه بعد در نامه منشور روحانیت هشدار داد:
«ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟! و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذاریم!»
پیشبینی امام به ۱۰ سال نکشیده تحقق و خط قرمزها خیلی زود تقلیل یافت. تنها ۶ سال بعد، اعتراض به اهانت به پیامبر که هیچ، حمایت از دختران محجبه مسلمان فرانسوی هم مانع روابط با غرب قلمداد شد.
هاشمی در خاطرات ۸ آبان ۷۳ از اعتراض وزرای دولت نسبت به راهپیمایی در همدردی با مسلمانان فرانسه مینویسد:
«عصر در جلسه هیأت دولت، از اقدامات تندي كه روابط با فرانسه را تضعيف مىكند، مثل راهپيمايى براى حمايت از دختران محجبه مسلمان فرانسه و نظایر آن انتقاد شد.»
همهچیز از اینجا آغاز شد که روابط با غرب مقدم شد بر همهچیز و صیانت از اسلام و حتی استقلال کشور به محاق رفت.
جماعت انقلابی خیلی خود را آزار ندهد! و اخراج کاردار فرانسه را پیگیری نکند! نسخه ۲۶ سال قبل در هیات دولت نوشته شده! همینکه اجازه راهپیمایی دارید را غنیمت شمارید!
منابع:
صحیفه امام، جلد ۲۱
خاطرات هاشمی سال ۷۳
خون دل؛ کنکاش تاریخی نامه منشور روحانیت امام
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
دستگاه اطلاعاتی پاسخ دهد!
«حامد اصغری» خودش را روی دکتر فخریزاده میاندازد و ۴گلوله میخورد. حالش وخیم است.
اصغری برند محافظان است و چهره شناختهشده بینالمللی.
اما آنها ۱۲نفر بودند! با یک خودروی انفجاری.
و محافظان تنها ۴نفر!
نام فخریزاده در تمام گزارشها و اسناد بینالمللی بود. این آخریها صهیونیستها نامش را در مصاحبهها و کنفرانسها هم میبردند.
ترور فخریزاده قطعی بود.
سیستم اطلاعاتی چه میکند؟
مگر محافظ سر صحنه چه میتواند بکند؟
وقتی بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور روزانه رصد داشته و با ۱۲نفر مهاجم آمدهاند. آن هم بدون خودروی ضدگلوله!
محافظ راهی جز «تن» دادن به گلوله ندارد.
۱۲نفر تیم عملیاتی، یعنی ۵۰ نفر در قلب تهران این عملیات را پشتیبانی کردند!
ترور در روز تعطیل بود. یعنی تیم ترور حتی برنامه دقیق غیرروتین سوژه را هم داشته است. جاگذاری خودروی انفجار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی تسلط کامل بر سوژه.
پاسخ را باید از دستگاه اطلاعاتی گرفت نه از محافظان جان برکف.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
«حامد اصغری» خودش را روی دکتر فخریزاده میاندازد و ۴گلوله میخورد. حالش وخیم است.
اصغری برند محافظان است و چهره شناختهشده بینالمللی.
اما آنها ۱۲نفر بودند! با یک خودروی انفجاری.
و محافظان تنها ۴نفر!
نام فخریزاده در تمام گزارشها و اسناد بینالمللی بود. این آخریها صهیونیستها نامش را در مصاحبهها و کنفرانسها هم میبردند.
ترور فخریزاده قطعی بود.
سیستم اطلاعاتی چه میکند؟
مگر محافظ سر صحنه چه میتواند بکند؟
وقتی بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور روزانه رصد داشته و با ۱۲نفر مهاجم آمدهاند. آن هم بدون خودروی ضدگلوله!
محافظ راهی جز «تن» دادن به گلوله ندارد.
۱۲نفر تیم عملیاتی، یعنی ۵۰ نفر در قلب تهران این عملیات را پشتیبانی کردند!
ترور در روز تعطیل بود. یعنی تیم ترور حتی برنامه دقیق غیرروتین سوژه را هم داشته است. جاگذاری خودروی انفجار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی تسلط کامل بر سوژه.
پاسخ را باید از دستگاه اطلاعاتی گرفت نه از محافظان جان برکف.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
دوربرگردان!
درست مثل فیلمهای اکشن آمریکایی بوده:
۱- سرِ دوربرگردان بلوار امام، نیسان بدون سرنشین و مجهز به مسلسل اتوماتیک پارک شده بود؛ درست زیر ترانس برق.
مواد منفجره نیز در نیسان جاسازی شده.
آن دستِ بلوار نیز خودروی سانتافه با ۴سرنشین در انتظار بوده. بعلاوه ۴موتورسوار و دو تکتیرانداز.
۲- خودروی «اسکورت۱» عبور میکند.
خودروی دکتر با همسرش که به دوربرگردان میرسد، مسلسل اتوماتیک شلیک میکند. سه گلوله به دست و پای دکتر فخریزاده اصابت میکند. وی پیاده میشود.
خودروی «اسکورت۲» میرسد. حامد اصغری پیاده میشود، خود را روی دکتر میاندازد و ۴گلوله میخورد. ناگهان نیسان با ریموت منفجر میشود. همزمان سرنشینان سانتافه و موتورسواران شلیک میکنند؛ ۱۲نفر همزمان. تیم حفاظت زیرآتش گلوله قرار میگیرد.
۳-هیچیک از تروریستها دستگیر یا کشته نمیشوند!
۴-مجروحین به درمانگاه آبسرد منتقل میشوند. اما برق درمانگاه قطع است! برق منطقه از نیمساعت قبل قطع شده و تمام دوربینها خاموش بوده! و هیچ فیلمی ضبط نشده!
۵-هلیکوپتر میآید اما به دلیل انفجار ترانس و کابلهای برق در بلوار، نمیتواند در بلوار بنشیند. بناچار مجروحین را به انتهای بلوار در پارک الغدیر میآورند تا سوار هلیکوپتر کنند. دکتر در بیمارستان بقیهالله تمام میکند.
چند نکته:
۱- یک تیم ۱۲نفره عملیاتی حداقل ۵۰نفر پشتیبانی لازم دارد. چگونه یک «گروهان تروریستی» در پایتخت با تمام تجهیزات عملیات کردند؟!
۲- ترور در روز تعطیل، و در محل ویلای سوژه در هنگام تعطیلات با خانواده، یعنی اشراف کامل بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور و حتی برنامه خانوادگی.
جاگذاری خودروی انفجار مجهز به مسلسل خودکار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی سوژه در تور کامل اطلاعاتی بوده.
۳- حفاظت چند حلقه دارد. و محافظ آخرین حلقه آن است. وقتی حلقههای اطلاعاتی شکسته شده محافظ راهی جز «تن دادن» به گلوله ندارد.
۴- نبایستی این ترور و انفجار نطنز را جناحی و به ناکارآمدی وزیر اطلاعات تقلیل داد و پای برجام را پیش کشید.
ترور شهید اردشیرحسینپور در زمان وزارت غلامحسین اژهای،
ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن در زمان وزارت مصلحی و
ترور فخریزاده در زمان وزارت علوی انجام گرفته است.
این یعنی سیستم اطلاعاتی سالهاست حفره دارد؛ حفرهای بزرگ.
جدالهای جناحی بر سر انتقام یا برجام، دامیست برای سرپوش گذاشتن بر این حفره. باید دور زد، برگشت و سیستم را پاکسازی کرد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
درست مثل فیلمهای اکشن آمریکایی بوده:
۱- سرِ دوربرگردان بلوار امام، نیسان بدون سرنشین و مجهز به مسلسل اتوماتیک پارک شده بود؛ درست زیر ترانس برق.
مواد منفجره نیز در نیسان جاسازی شده.
آن دستِ بلوار نیز خودروی سانتافه با ۴سرنشین در انتظار بوده. بعلاوه ۴موتورسوار و دو تکتیرانداز.
۲- خودروی «اسکورت۱» عبور میکند.
خودروی دکتر با همسرش که به دوربرگردان میرسد، مسلسل اتوماتیک شلیک میکند. سه گلوله به دست و پای دکتر فخریزاده اصابت میکند. وی پیاده میشود.
خودروی «اسکورت۲» میرسد. حامد اصغری پیاده میشود، خود را روی دکتر میاندازد و ۴گلوله میخورد. ناگهان نیسان با ریموت منفجر میشود. همزمان سرنشینان سانتافه و موتورسواران شلیک میکنند؛ ۱۲نفر همزمان. تیم حفاظت زیرآتش گلوله قرار میگیرد.
۳-هیچیک از تروریستها دستگیر یا کشته نمیشوند!
۴-مجروحین به درمانگاه آبسرد منتقل میشوند. اما برق درمانگاه قطع است! برق منطقه از نیمساعت قبل قطع شده و تمام دوربینها خاموش بوده! و هیچ فیلمی ضبط نشده!
۵-هلیکوپتر میآید اما به دلیل انفجار ترانس و کابلهای برق در بلوار، نمیتواند در بلوار بنشیند. بناچار مجروحین را به انتهای بلوار در پارک الغدیر میآورند تا سوار هلیکوپتر کنند. دکتر در بیمارستان بقیهالله تمام میکند.
چند نکته:
۱- یک تیم ۱۲نفره عملیاتی حداقل ۵۰نفر پشتیبانی لازم دارد. چگونه یک «گروهان تروریستی» در پایتخت با تمام تجهیزات عملیات کردند؟!
۲- ترور در روز تعطیل، و در محل ویلای سوژه در هنگام تعطیلات با خانواده، یعنی اشراف کامل بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور و حتی برنامه خانوادگی.
جاگذاری خودروی انفجار مجهز به مسلسل خودکار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی سوژه در تور کامل اطلاعاتی بوده.
۳- حفاظت چند حلقه دارد. و محافظ آخرین حلقه آن است. وقتی حلقههای اطلاعاتی شکسته شده محافظ راهی جز «تن دادن» به گلوله ندارد.
۴- نبایستی این ترور و انفجار نطنز را جناحی و به ناکارآمدی وزیر اطلاعات تقلیل داد و پای برجام را پیش کشید.
ترور شهید اردشیرحسینپور در زمان وزارت غلامحسین اژهای،
ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن در زمان وزارت مصلحی و
ترور فخریزاده در زمان وزارت علوی انجام گرفته است.
این یعنی سیستم اطلاعاتی سالهاست حفره دارد؛ حفرهای بزرگ.
جدالهای جناحی بر سر انتقام یا برجام، دامیست برای سرپوش گذاشتن بر این حفره. باید دور زد، برگشت و سیستم را پاکسازی کرد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
هنوز ساعاتی از ترور دکتر فخریزاده نگذشته بود که بلافاصله سخنگوی سازمان انرژی اتمی دانشمند بودن دکتر فخریزاده را کتمان کرد!
اما نه دانشمند بودن فخریزاده قابل کتمان بود و نه ترورش. برای همین فریدون عباسی رییس سابق سازمان انرژی اتمی گفت:
«دانشمند هستهای بودن فخریزاده را پنهان نکنید»
.
درست مثل آنچه که در ۲۶ دی سال ۱۳۸۵ رخ داد.
وقتی در مستیِ جشن ملی فناوری هستهای بودیم، دکتر اردشیر حسینپور دانشمند هستهای در خوابگاه دانشگاه بر اثر گاز سمی ترور شد.
اما ترور را کتمان کردند تا سیستم اطلاعاتی زیرسوال نرود!
علت مرگ را هم گازگرفتگی اعلام کردند! تا روزنامه جمهوری اسلامی در لابلای اخبار ۱بهمن ۸۵ خبر از تشییع او بدهد.
استاد فیزیک دانشگاه شیراز،
سرپرست مرکز تحقیقاتی فیزیک دانشگاه مالک اشتر،
دکترای فیزیک هستهای،
دانشمند تأسیسات فرآوری اورانیوم اصفهان،
دانشجوی نمونه کشوری(۱۳۷۷)،
نفر اول محققان دفاعی(۱۳۸۲)،
نفر اول جشنواره خوارزمی(۱۳۸۵)،
مسئول اجرای ۱۲ طرح دفاعی،
موسس مراکز تحقیقاتی الکتروسرام امواج الکترومغناطیسی دانشگاه مالک اشتر و شیراز
و...
غریبانه به خاک سپرده شد. نه تشییعی و نه پیام تسلیتی و نه نام شهیدی بر او گماردند.
چراکه سیستم اطلاعاتی زیر سوال نرود!
اما درست ۴ فوریه ۲۰۰۷ روزنامه اسراییلی هارتص تیتر زد که ترور حسینپور به دست موساد انجام گرفته و این اول راه است.
برخی آن را بلوف نامیدند. اما حالا که ۱۴ سال گذشته و ۵ دانشمند دیگر ترور شده، همه میدانند بلوف نبود.
بعد ۱۴سال دیگر خبری از پنهانکاریِ موساد هم نیست. دیگر با گاز سمی ترور نمیکند، روز روشن سنگینترین عملیات تروریستی در تهران را تحقیرانه انجام میدهد.
سیستم اما هنوز پنهانکاری میکند تا زیر سوال نرود!
جدالِ «برجام-انتقام» نزاعیست سطحی برای پوشاندن عمق نفوذ در سیستم اطلاعاتی.
در ۱۴ساله گذشته در دوران وزارت سه وزیر اطلاعات، ۶ دانشمند ترور شدند، پس مسئله را جناحی و به یک وزیر و به گزارش و دیدار با بازرسان آژانس تقلیل ندهید.
باید با پرهیز از جدلهای جناحی برگشت و راه را دوباره چک و سیستم را پاکسازی کرد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
اما نه دانشمند بودن فخریزاده قابل کتمان بود و نه ترورش. برای همین فریدون عباسی رییس سابق سازمان انرژی اتمی گفت:
«دانشمند هستهای بودن فخریزاده را پنهان نکنید»
.
درست مثل آنچه که در ۲۶ دی سال ۱۳۸۵ رخ داد.
وقتی در مستیِ جشن ملی فناوری هستهای بودیم، دکتر اردشیر حسینپور دانشمند هستهای در خوابگاه دانشگاه بر اثر گاز سمی ترور شد.
اما ترور را کتمان کردند تا سیستم اطلاعاتی زیرسوال نرود!
علت مرگ را هم گازگرفتگی اعلام کردند! تا روزنامه جمهوری اسلامی در لابلای اخبار ۱بهمن ۸۵ خبر از تشییع او بدهد.
استاد فیزیک دانشگاه شیراز،
سرپرست مرکز تحقیقاتی فیزیک دانشگاه مالک اشتر،
دکترای فیزیک هستهای،
دانشمند تأسیسات فرآوری اورانیوم اصفهان،
دانشجوی نمونه کشوری(۱۳۷۷)،
نفر اول محققان دفاعی(۱۳۸۲)،
نفر اول جشنواره خوارزمی(۱۳۸۵)،
مسئول اجرای ۱۲ طرح دفاعی،
موسس مراکز تحقیقاتی الکتروسرام امواج الکترومغناطیسی دانشگاه مالک اشتر و شیراز
و...
غریبانه به خاک سپرده شد. نه تشییعی و نه پیام تسلیتی و نه نام شهیدی بر او گماردند.
چراکه سیستم اطلاعاتی زیر سوال نرود!
اما درست ۴ فوریه ۲۰۰۷ روزنامه اسراییلی هارتص تیتر زد که ترور حسینپور به دست موساد انجام گرفته و این اول راه است.
برخی آن را بلوف نامیدند. اما حالا که ۱۴ سال گذشته و ۵ دانشمند دیگر ترور شده، همه میدانند بلوف نبود.
بعد ۱۴سال دیگر خبری از پنهانکاریِ موساد هم نیست. دیگر با گاز سمی ترور نمیکند، روز روشن سنگینترین عملیات تروریستی در تهران را تحقیرانه انجام میدهد.
سیستم اما هنوز پنهانکاری میکند تا زیر سوال نرود!
جدالِ «برجام-انتقام» نزاعیست سطحی برای پوشاندن عمق نفوذ در سیستم اطلاعاتی.
در ۱۴ساله گذشته در دوران وزارت سه وزیر اطلاعات، ۶ دانشمند ترور شدند، پس مسئله را جناحی و به یک وزیر و به گزارش و دیدار با بازرسان آژانس تقلیل ندهید.
باید با پرهیز از جدلهای جناحی برگشت و راه را دوباره چک و سیستم را پاکسازی کرد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
تکلیف را تاریخ مشخص میکند؟!
فردای انفجار دفتر نخستوزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰، روزنامه اطلاعات نوشت: «۸نفر جان خود را از دست دادهاند»
روزنامه جمهوری اسلامی اما خبر داد «۳نفر شهید و ۹نفر مجروح شدند»
اما دست آخر خبر ۷:۳۰ رادیوی جمهوری اسلامی به نقل از روابط عمومی نخستوزیری گفت رجایی باهنر و کشمیری دبیر شورای امنیت کشور سه تن از شهدای این انفجارند.
اشکها جاری شد و تنها سیاهپوش.
فردای انفجار مراسم تشییع روبروی مجلس برگزار و سه تابوت تشییع شد. تابوتها را با پرچم ایران مزین کردند. مرتضاییفر میکروفون را بدست گرفت و با بغض فریاد زد:
خداحافظ رجایی
خداحافظ باهنر
خداحافظ کشمیری...
مردم هم نوا با او میخواندند و اشک ریختند.
کشور یکپارچه عزادار بود. در مساجد و محلهها و ارگانها مراسم یادبود سه شهید برگزار شد.
روز ۱۰شهریور ناگهان روابط عمومی دفتر نخستوزیری اعلام کرد که شهیدعبدالحسین دفتریان کارمند نخستوزیری هم در صحنه انفجار در آسانسور براثر خفگی شهید شده است!
ناگهان تعداد شهدا شد ۴تن.
روز ۱۵شهریور مراسم هفتمین شب شهیدان رجایی، باهنر و کشمیری با حضور مسئولین در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد.
گذشت تا ۲۳شهریور یعنی ۱۵ روز بعد!
ربانی املشی دادستان کل کشور اعلام کرد کشمیری شهید نشده و اصلا او «نفوذی» و عامل انفجار بوده است!
مردم ماتشان برد!
یحتمل بیشتر، آنهایی که برای کشمیری نماز شب اول قبر خوانده بودند! یا اشک ریختند و حسرت شهادتش را خوردند!
اما کشمیری از کشور فرار کرده بود. دست کسی هم به او نرسید که نرسید!
القصه!
حوادث همیشه آنگونه که «منابع رسمی» میگویند ادامه پیدا نخواهد کرد! تکلیف برخی حوادث را فقط تاریخ مشخص میکند نه «منابع رسمی». برخی را، تاریخ هم از تشخیصش ناتوان میشود!
مثل ترور جانافکندی!
که هنوز «منابع رسمی» میگوید کار یک جانی روانی بوده! و تاریخ پوزخندزنان به منابع رسمی، در پی شبکه قاتلین است.
منابع رسمی هم دیگر بعداز ۶۰سال دست از لجبازی برداشتهاند و میگویند معمای قتل کندی.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
فردای انفجار دفتر نخستوزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰، روزنامه اطلاعات نوشت: «۸نفر جان خود را از دست دادهاند»
روزنامه جمهوری اسلامی اما خبر داد «۳نفر شهید و ۹نفر مجروح شدند»
اما دست آخر خبر ۷:۳۰ رادیوی جمهوری اسلامی به نقل از روابط عمومی نخستوزیری گفت رجایی باهنر و کشمیری دبیر شورای امنیت کشور سه تن از شهدای این انفجارند.
اشکها جاری شد و تنها سیاهپوش.
فردای انفجار مراسم تشییع روبروی مجلس برگزار و سه تابوت تشییع شد. تابوتها را با پرچم ایران مزین کردند. مرتضاییفر میکروفون را بدست گرفت و با بغض فریاد زد:
خداحافظ رجایی
خداحافظ باهنر
خداحافظ کشمیری...
مردم هم نوا با او میخواندند و اشک ریختند.
کشور یکپارچه عزادار بود. در مساجد و محلهها و ارگانها مراسم یادبود سه شهید برگزار شد.
روز ۱۰شهریور ناگهان روابط عمومی دفتر نخستوزیری اعلام کرد که شهیدعبدالحسین دفتریان کارمند نخستوزیری هم در صحنه انفجار در آسانسور براثر خفگی شهید شده است!
ناگهان تعداد شهدا شد ۴تن.
روز ۱۵شهریور مراسم هفتمین شب شهیدان رجایی، باهنر و کشمیری با حضور مسئولین در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد.
گذشت تا ۲۳شهریور یعنی ۱۵ روز بعد!
ربانی املشی دادستان کل کشور اعلام کرد کشمیری شهید نشده و اصلا او «نفوذی» و عامل انفجار بوده است!
مردم ماتشان برد!
یحتمل بیشتر، آنهایی که برای کشمیری نماز شب اول قبر خوانده بودند! یا اشک ریختند و حسرت شهادتش را خوردند!
اما کشمیری از کشور فرار کرده بود. دست کسی هم به او نرسید که نرسید!
القصه!
حوادث همیشه آنگونه که «منابع رسمی» میگویند ادامه پیدا نخواهد کرد! تکلیف برخی حوادث را فقط تاریخ مشخص میکند نه «منابع رسمی». برخی را، تاریخ هم از تشخیصش ناتوان میشود!
مثل ترور جانافکندی!
که هنوز «منابع رسمی» میگوید کار یک جانی روانی بوده! و تاریخ پوزخندزنان به منابع رسمی، در پی شبکه قاتلین است.
منابع رسمی هم دیگر بعداز ۶۰سال دست از لجبازی برداشتهاند و میگویند معمای قتل کندی.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
این چه اشراف اطلاعاتی است؟
دی ۸۵ اردشیر حسینپور را که با گاز سمی خفه کردند، مادرش آمد بالای سرش!
دی ۸۸ علیمحمدی را هم جلوی در خانهاش زدند تا همسرش نفر اول برسد بر سر پیکر نیمهجانش!
آذر ۸۹ شهریاری را کنار همسرش در اتوبان ارتش زدن! جلوی همسرش جان داد.
مرداد ۹۰ برای ترور رضایینژاد، آرمیتا و مادرش را هم شاهد گرفتند!
آذر ۹۹ فخریزاده نیز در بغل همسرش جان داد!
پیام این ترورها جلوی چشم خانوادههای سوژه چیست؟!
جز رعب و وحشت در دل خانوادههای دانشمندان. و حالا الی کوهن وزیر اطلاعات اسراییل تحقیرآمیز میگوید:
«دانشمندان هستهای ایران خواب راحتی ندارند. آنها میدانند که آنچه هفته گذشته رخ داد، ممکن است که برای هر کدام از آنها رخ دهد»
موساد از ۶ ترور در قلب پایتخت ایران سخن میگوید اما رسانههای اصولگرا هنوز درگیر اثبات مخالفت فخریزاده با برجام هستند! قدرت شبکه نفوذ در شناسایی دانشمندان را به دیدار آمانو با دانشمندان تقلیل میدهند و جریان دانشجویی نیز آتش به اختیار بدنبال بازپسگیری قدس است!
دیگری سادهلوحانه میگوید فخریزاده بازنشسته بود و جایش را دهها نفر پر میکنند!
مگر جای بهشتی و مطهری پر شد که جای فخریزاده پر شود؟
تمام کنید این شعارها را!
شبکه نفوذ در عمق ساختارهای حیاتی انقلاب رخنه کرده. ۱۴سال است که دانشمندان هستهای یکبهیک در پایتخت ترور میشوند، اما جریان رسانهای اصولگرا در حال عادی جلوه دادن این ترورهای بزرگ و پیچیده است که نکند سیستم اطلاعاتی زیر سوال برود!
اسراییل جسورانه و تحقیرآمیز میگوید که زین پس هیچ همسر دانشمندی، از بازگشت شوهرش مطمئن نباشد. اما دبیر شورای عالی امنیت از اشراف اطلاعاتی سخن میگوید!
این چه اشرافی است که در یک دهه:
تهرانیمقدم، مرد اول قدرت موشکی ما را ترور کردند،
سردار سلیمانی، مرد اول قدرت منطقهای ما را در فرودگاه بغداد تکهتکه کردند،
و حالا فخریزاده مرد اول هستهای ما را تیرباران کردند!
امیدی به رسانههای رسمی نیست!
لکن جریانهای دانشجویی و آزاده مراقب باشد که جدالهای سیاسی حیلهایست برای دادن آدرس غلط از شبکه نفوذ. نزاعهای «برجام-ضدبرجام»، «موافقت-مخالفت فخریزاده با دولت» و... بخشی از پیوست ترور برای غبارآلود کردن و با هدف استتار شبکه نفوذ است. نبایستی فریب خورد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
دی ۸۵ اردشیر حسینپور را که با گاز سمی خفه کردند، مادرش آمد بالای سرش!
دی ۸۸ علیمحمدی را هم جلوی در خانهاش زدند تا همسرش نفر اول برسد بر سر پیکر نیمهجانش!
آذر ۸۹ شهریاری را کنار همسرش در اتوبان ارتش زدن! جلوی همسرش جان داد.
مرداد ۹۰ برای ترور رضایینژاد، آرمیتا و مادرش را هم شاهد گرفتند!
آذر ۹۹ فخریزاده نیز در بغل همسرش جان داد!
پیام این ترورها جلوی چشم خانوادههای سوژه چیست؟!
جز رعب و وحشت در دل خانوادههای دانشمندان. و حالا الی کوهن وزیر اطلاعات اسراییل تحقیرآمیز میگوید:
«دانشمندان هستهای ایران خواب راحتی ندارند. آنها میدانند که آنچه هفته گذشته رخ داد، ممکن است که برای هر کدام از آنها رخ دهد»
موساد از ۶ ترور در قلب پایتخت ایران سخن میگوید اما رسانههای اصولگرا هنوز درگیر اثبات مخالفت فخریزاده با برجام هستند! قدرت شبکه نفوذ در شناسایی دانشمندان را به دیدار آمانو با دانشمندان تقلیل میدهند و جریان دانشجویی نیز آتش به اختیار بدنبال بازپسگیری قدس است!
دیگری سادهلوحانه میگوید فخریزاده بازنشسته بود و جایش را دهها نفر پر میکنند!
مگر جای بهشتی و مطهری پر شد که جای فخریزاده پر شود؟
تمام کنید این شعارها را!
شبکه نفوذ در عمق ساختارهای حیاتی انقلاب رخنه کرده. ۱۴سال است که دانشمندان هستهای یکبهیک در پایتخت ترور میشوند، اما جریان رسانهای اصولگرا در حال عادی جلوه دادن این ترورهای بزرگ و پیچیده است که نکند سیستم اطلاعاتی زیر سوال برود!
اسراییل جسورانه و تحقیرآمیز میگوید که زین پس هیچ همسر دانشمندی، از بازگشت شوهرش مطمئن نباشد. اما دبیر شورای عالی امنیت از اشراف اطلاعاتی سخن میگوید!
این چه اشرافی است که در یک دهه:
تهرانیمقدم، مرد اول قدرت موشکی ما را ترور کردند،
سردار سلیمانی، مرد اول قدرت منطقهای ما را در فرودگاه بغداد تکهتکه کردند،
و حالا فخریزاده مرد اول هستهای ما را تیرباران کردند!
امیدی به رسانههای رسمی نیست!
لکن جریانهای دانشجویی و آزاده مراقب باشد که جدالهای سیاسی حیلهایست برای دادن آدرس غلط از شبکه نفوذ. نزاعهای «برجام-ضدبرجام»، «موافقت-مخالفت فخریزاده با دولت» و... بخشی از پیوست ترور برای غبارآلود کردن و با هدف استتار شبکه نفوذ است. نبایستی فریب خورد.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
روایت هالیوودی یا جنگ ستارگان! از ترور فخریزاده
۲۴ساعت پس از ترور شهیدفخریزاده روایتی با این ارکان اصلی نوشتم:
۱-اشراف اطلاعاتی بر برنامه غیروتین دکتر
۲-رانندگی دکتر در خودروی غیرضدگلوله
۳-وجود همسر دکتر در خودرو
۴-نصب مسلسل اتوماتیک روی نیسان
۵-تجهیز نیسان به موادمنفجره
۶-پیاده شدن دکتر
۷-شلیک مسلسل
۸-افتادن محافظ روی دکتر
۹-نام محافظ: حامد اصغری
۱۰-اصابت ۴گلوله به اصغری
۱۱-انفجار نیسان با ریموت
۱۲-قطع برق و دوربینها
۱۳-اعزام به درمانگاه
۱۴-اعزام به بیمارستان بقیهالله
۱۵-وجود نیروی پشتیبان لجستیکی و اطلاعاتی(براساس تحلیل و با تخمین۵۰نفر)
۱۶-حضور نیروی مهاجم(۱۲نفر)
این روایت را براساس مصاحبه با شاهدان عینی نوشتم. میدانستم اگر ننویسم، دوباره بمانند حوادث آبانماه۹۸، ترور شهید اردشیر حسینپور، انفجارهای نطنز و پارچین گزارشی بهمردم نخواهند داد. حرفم این بود که نباید محافظ را مقصر دانست. ترور ۶دانشمند در ۱۴سال نشاندهنده حفره اطلاعاتی است.
چندساعت بعد، این روایت خبر اول بسیاری از رسانههای داخلی و خارجی شد.
یک روز بعد رادیو فردا گفت این روایت سفارشی برای تطهیر سپاه است. اما ناگهان خبرگزاریها و سازمانهای مجازی سپاه و وزارت دفاع، این روایت را هالیوودی خواندند!
حتی۲۰:۳۰ و خانم ذبیحپور را هم بخط کردند! ارتش سایبری یکصدا مرا دروغگو و همکار رسانههای اسراییلی خواندند. حتی برخی خواستار دستگیریام شدند! چراکه روایتم «باورپذیر» نیست! و وجود مسلسل اتوماتیک تخیل است!
مدام هشتک دروغگو زدند. بدون اینکه خودشان روایتی بدهند! حتی زحمت رفتن به محل حادثه را هم بخود ندادند!
عجیب بود! همه این رسانهها به خط شدهبودند برای مقابله با تنها یک صفحه اینستاگرام شخصی!
بالاخره پس از چند روز با فشار افکار عمومی گزارش رسمی منتشر شد که با ۱۴رکن روایت من یکسان شد. اختلاف در مورد رکن۲ و ۱۶بود:
«خودروی غیرضدگلوله» و «وجود نیروی مهاجم در صحنه»
گزارش رسمی، وجود مهاجمان را رد و هدایت ترور را توسط ماهواره و هوش مصنوعی عنوان کرد! خبر از شناسایی نیروی پشتیبان داد اما درباره قطع دوربینها سکوت و خودرو را نیز به کذب ضدگلوله عنوان کرد! ضدگلوله نبودن خودروی دکتر امریست واضح.
اما اتهامزنندگان بهروی خود نیاوردند. دیگر کسی نگفت اگر ملاک «باورپذیری» است، روایت ترور با ماهواره از ترور با عامل انسانی هالیوودیتر که هیچ، چیزی شبیه جنگ ستارگان است!
القصه!
قضاوت نهایی را بایستی به تاریخ سپرد. لکن حتی اگر مورد۱۶ نیز اشتباه باشد، چیزی از ناجوانمردی رسانههای حزبالهی نمیکاهد.
رسانههایی که کاری جز تکذیب و نظاره ندارند! چراکه روایت کردن زحمت دارد! و تکذیب کردن راحت است!
این توضیح را فقط بهاحترام مخاطبین عزیزم نوشتم.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
۲۴ساعت پس از ترور شهیدفخریزاده روایتی با این ارکان اصلی نوشتم:
۱-اشراف اطلاعاتی بر برنامه غیروتین دکتر
۲-رانندگی دکتر در خودروی غیرضدگلوله
۳-وجود همسر دکتر در خودرو
۴-نصب مسلسل اتوماتیک روی نیسان
۵-تجهیز نیسان به موادمنفجره
۶-پیاده شدن دکتر
۷-شلیک مسلسل
۸-افتادن محافظ روی دکتر
۹-نام محافظ: حامد اصغری
۱۰-اصابت ۴گلوله به اصغری
۱۱-انفجار نیسان با ریموت
۱۲-قطع برق و دوربینها
۱۳-اعزام به درمانگاه
۱۴-اعزام به بیمارستان بقیهالله
۱۵-وجود نیروی پشتیبان لجستیکی و اطلاعاتی(براساس تحلیل و با تخمین۵۰نفر)
۱۶-حضور نیروی مهاجم(۱۲نفر)
این روایت را براساس مصاحبه با شاهدان عینی نوشتم. میدانستم اگر ننویسم، دوباره بمانند حوادث آبانماه۹۸، ترور شهید اردشیر حسینپور، انفجارهای نطنز و پارچین گزارشی بهمردم نخواهند داد. حرفم این بود که نباید محافظ را مقصر دانست. ترور ۶دانشمند در ۱۴سال نشاندهنده حفره اطلاعاتی است.
چندساعت بعد، این روایت خبر اول بسیاری از رسانههای داخلی و خارجی شد.
یک روز بعد رادیو فردا گفت این روایت سفارشی برای تطهیر سپاه است. اما ناگهان خبرگزاریها و سازمانهای مجازی سپاه و وزارت دفاع، این روایت را هالیوودی خواندند!
حتی۲۰:۳۰ و خانم ذبیحپور را هم بخط کردند! ارتش سایبری یکصدا مرا دروغگو و همکار رسانههای اسراییلی خواندند. حتی برخی خواستار دستگیریام شدند! چراکه روایتم «باورپذیر» نیست! و وجود مسلسل اتوماتیک تخیل است!
مدام هشتک دروغگو زدند. بدون اینکه خودشان روایتی بدهند! حتی زحمت رفتن به محل حادثه را هم بخود ندادند!
عجیب بود! همه این رسانهها به خط شدهبودند برای مقابله با تنها یک صفحه اینستاگرام شخصی!
بالاخره پس از چند روز با فشار افکار عمومی گزارش رسمی منتشر شد که با ۱۴رکن روایت من یکسان شد. اختلاف در مورد رکن۲ و ۱۶بود:
«خودروی غیرضدگلوله» و «وجود نیروی مهاجم در صحنه»
گزارش رسمی، وجود مهاجمان را رد و هدایت ترور را توسط ماهواره و هوش مصنوعی عنوان کرد! خبر از شناسایی نیروی پشتیبان داد اما درباره قطع دوربینها سکوت و خودرو را نیز به کذب ضدگلوله عنوان کرد! ضدگلوله نبودن خودروی دکتر امریست واضح.
اما اتهامزنندگان بهروی خود نیاوردند. دیگر کسی نگفت اگر ملاک «باورپذیری» است، روایت ترور با ماهواره از ترور با عامل انسانی هالیوودیتر که هیچ، چیزی شبیه جنگ ستارگان است!
القصه!
قضاوت نهایی را بایستی به تاریخ سپرد. لکن حتی اگر مورد۱۶ نیز اشتباه باشد، چیزی از ناجوانمردی رسانههای حزبالهی نمیکاهد.
رسانههایی که کاری جز تکذیب و نظاره ندارند! چراکه روایت کردن زحمت دارد! و تکذیب کردن راحت است!
این توضیح را فقط بهاحترام مخاطبین عزیزم نوشتم.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
مسیر تردد دکتر فخریزاده چگونه لو رفت؟
الف) علیالظاهر فخریزاده قصد رفتن به ویلای خود در آبسرد را نداشته و در میانهی راه بازگشت به تهران تصمیم به رفتن به آبسرد میگیرد. پیش از آن نیز سرتیمحفاظت همه موبایلهای محافظان را ضبط کرده است.
از طرفی منطقی نیست خودروی نیسان تجهیزشده روزها در گوشه خیابان پارک شده باشد تا شاید سوژه از کنار آن عبور کند! حتما با اطلاع از زمان دقیق عبور سوژه در مسیر پارک شده است.
ترور بدون اطلاع دقیق از مکان و زمان عبور سوژه امکانپذیر نیست. برنامه روتین روزانه سوژه بهترین زمان برای ترور است.
اما ترور در زمان تفریح خانوادگی نشان میدهد، تیم ترور نه تنها بر برنامه روتین او اشراف کامل داشته، بلکه برنامه تفریح خانوادگی او در روز تعطیل نیز در تور اطلاعاتی تیم ترور بوده است.
سوال۱: چگونه محل و زمان عبور و مرور حتی غیرروتین فخریزاده لو رفته است؟
سوال ۲: چگونه تیم ترور از تصمیم ناگهانی فخریزاده برای رفتن به آبسرد مطلع شدهاند؟ آیا شنود شده یا GPS بر اتومبیل او و محافظانش نصب بوده است که بلافاصله از تغییر مسیر مطلع شدند؟ یا ...؟
هرچه هست، این یعنی پشتیبانی اطلاعاتی از تیم ترور.
ب) تیرباری خودکار ساخت اسراییل وارد کشور شده و خودروی نیسانی نیز مجهز به مواد منفجره شده. تیم ترور نیز نیاز به خانه امن و حتی مکانی برای تمرین این پیچیده ترور داشتهاند.
همه اینها یعنی پشتیبانیِ لجستیک از تیم ترور.
سوال اصلی:
این چه شبکهایست که اینگونه در تهران، پشتیبانیِ لجستیک و اطلاعاتی از موساد میکند؟! این شبکه چند نفر است و در چه ساختارهایی نفوذ کرده؟
قطعا دیگر این پشتیبانی توسط «ماهواره» و «هوش مصنوعی» انجام نمیگیرد! و باید بر روی زمین دنبال آنها گشت!
در این ۱۴سال ۶ دانشمند ترور شدند؛ بعلاوهی انفجارهای نطنز و پارچین و سرقت اسناد هستهای. اما سیستم اطلاعاتی درحالی مدام از اشراف سخن میگوید که در این سالها هیچ پاسخی درباره عوامل این شبکه نداده است!
اگر سیستم اطلاعاتی رویه خود را تغییر ندهد، موساد دانشمندی را در تهران زنده نخواهد گذاشت.
رسانههای اصولگرا که هیچ، تنها موظف به تایید گزارشهای رسمی هستند! اما جنبش دانشجویی دستور رهبری برای دستگیری این شبکه را مطالبه کند. باورکنید ترور ۶دانشمند چیزی کمتر از مخالفت با برجام یا FATF نیست!
حفظ فناوری هستهای و حتی بازپسگیری قدس در گروی زنده ماندن دانشمندان هستهای است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
الف) علیالظاهر فخریزاده قصد رفتن به ویلای خود در آبسرد را نداشته و در میانهی راه بازگشت به تهران تصمیم به رفتن به آبسرد میگیرد. پیش از آن نیز سرتیمحفاظت همه موبایلهای محافظان را ضبط کرده است.
از طرفی منطقی نیست خودروی نیسان تجهیزشده روزها در گوشه خیابان پارک شده باشد تا شاید سوژه از کنار آن عبور کند! حتما با اطلاع از زمان دقیق عبور سوژه در مسیر پارک شده است.
ترور بدون اطلاع دقیق از مکان و زمان عبور سوژه امکانپذیر نیست. برنامه روتین روزانه سوژه بهترین زمان برای ترور است.
اما ترور در زمان تفریح خانوادگی نشان میدهد، تیم ترور نه تنها بر برنامه روتین او اشراف کامل داشته، بلکه برنامه تفریح خانوادگی او در روز تعطیل نیز در تور اطلاعاتی تیم ترور بوده است.
سوال۱: چگونه محل و زمان عبور و مرور حتی غیرروتین فخریزاده لو رفته است؟
سوال ۲: چگونه تیم ترور از تصمیم ناگهانی فخریزاده برای رفتن به آبسرد مطلع شدهاند؟ آیا شنود شده یا GPS بر اتومبیل او و محافظانش نصب بوده است که بلافاصله از تغییر مسیر مطلع شدند؟ یا ...؟
هرچه هست، این یعنی پشتیبانی اطلاعاتی از تیم ترور.
ب) تیرباری خودکار ساخت اسراییل وارد کشور شده و خودروی نیسانی نیز مجهز به مواد منفجره شده. تیم ترور نیز نیاز به خانه امن و حتی مکانی برای تمرین این پیچیده ترور داشتهاند.
همه اینها یعنی پشتیبانیِ لجستیک از تیم ترور.
سوال اصلی:
این چه شبکهایست که اینگونه در تهران، پشتیبانیِ لجستیک و اطلاعاتی از موساد میکند؟! این شبکه چند نفر است و در چه ساختارهایی نفوذ کرده؟
قطعا دیگر این پشتیبانی توسط «ماهواره» و «هوش مصنوعی» انجام نمیگیرد! و باید بر روی زمین دنبال آنها گشت!
در این ۱۴سال ۶ دانشمند ترور شدند؛ بعلاوهی انفجارهای نطنز و پارچین و سرقت اسناد هستهای. اما سیستم اطلاعاتی درحالی مدام از اشراف سخن میگوید که در این سالها هیچ پاسخی درباره عوامل این شبکه نداده است!
اگر سیستم اطلاعاتی رویه خود را تغییر ندهد، موساد دانشمندی را در تهران زنده نخواهد گذاشت.
رسانههای اصولگرا که هیچ، تنها موظف به تایید گزارشهای رسمی هستند! اما جنبش دانشجویی دستور رهبری برای دستگیری این شبکه را مطالبه کند. باورکنید ترور ۶دانشمند چیزی کمتر از مخالفت با برجام یا FATF نیست!
حفظ فناوری هستهای و حتی بازپسگیری قدس در گروی زنده ماندن دانشمندان هستهای است.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
چه جریانی درجه حفاظت دانشمندان را درجه ۵ تعیین کرده است؟
الف) تا پیش از سال ۹۲ از دانشمندان هستهای هیچ حفاظتی نمیشد. یعنی هیچ دانشمندی محافظ و خودروی ضدگولهای نداشت. حتی بعد از ترورهای اردشیرحسینپور (۸۵)و علیمحمدی (۸۸) بازهم برای شهریاری و احمدیروشن محافظ نگذاشتند!
بالاخره از سال ۹۲ سپاه حفاظت دانشمندان را برعهده گرفت.
سوال: چرا سیستم اطلاعاتی کشور از سال ۸۰ تا ۹۲ باوجود علنی شدن برنامه هستهای ایران و تهدیدهای رسمی اسراییل، هیچ تصمیمی برای حفاظت دانشمندان هستهای نمیگیرد؟ درحالی که نمایندگان مجلس نیز محافظ داشتند!
ب) برای هر شخصیت سیاسی-نظامی بنا به تشخیص شورای امنیت کشور(شاک) به ریاست وزیر کشور، درجه حفاظت تعیین میشود. شاک، درجه حفاظت فخریزاده را ۴ تعیین میکند؛ یعنی تنها ۲محافظ!
شاک، درجه حفاظت سایر دانشمندان را نیز درجه۵ تعیین کرده است!
با اینحال سپاه بنا به تشخیص خود، درجه حفاظت فخریزاده را به درجه دو و محافظان را افزایش میدهد.
سوال۲:
درحالیکه حداقل ۱۵سال بود که اسراییل رسما فخریزاده را در لیست ترور اعلام کرده بود، چرا شاک درجه حفاظت او را درجه۴ تعیین میکند؟
ج) شمخانی دبیرشورای امنیت ملی در آذر ۹۶ اعلام کرد:
«هیچ تهدید امنیتی متوجه هیچ مسئولی نیست. من مسئول امنیت کشور هستم. حفاظت شخصیتها را باید جمع کنیم، ما حفاظت از شخصیتها نداریم»
این تصمیم، جمعبندی شاک و شورای امنیت ملی بود. لذا از همه تیمهای حفاظت بازهم محافظ کسر شد!
حرف آخر:
جریان نفوذ با جاسوسی متفاوت است. یکی از عملکردهای جریان نفوذی، تصمیمسازیهای انحرافی برای ضربهپذیری کشور است. همان تصمیمی که ۱۲ سال علیرغم تهدیدهای اسراییل مانع حفاظت از دانشمندان میشود و درجه حفاظت فخریزاده را ۴ و سایر دانشمندان را ۵ تعیین میکند!
در ۱۴سال اخیر، ۶ دانشمند ترور شدند. تا این سوالات پاسخ داده و سیستم اطلاعاتی اصلاح نشود، موساد دانشمندی را در تهران زنده نخواهد گذاشت.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
الف) تا پیش از سال ۹۲ از دانشمندان هستهای هیچ حفاظتی نمیشد. یعنی هیچ دانشمندی محافظ و خودروی ضدگولهای نداشت. حتی بعد از ترورهای اردشیرحسینپور (۸۵)و علیمحمدی (۸۸) بازهم برای شهریاری و احمدیروشن محافظ نگذاشتند!
بالاخره از سال ۹۲ سپاه حفاظت دانشمندان را برعهده گرفت.
سوال: چرا سیستم اطلاعاتی کشور از سال ۸۰ تا ۹۲ باوجود علنی شدن برنامه هستهای ایران و تهدیدهای رسمی اسراییل، هیچ تصمیمی برای حفاظت دانشمندان هستهای نمیگیرد؟ درحالی که نمایندگان مجلس نیز محافظ داشتند!
ب) برای هر شخصیت سیاسی-نظامی بنا به تشخیص شورای امنیت کشور(شاک) به ریاست وزیر کشور، درجه حفاظت تعیین میشود. شاک، درجه حفاظت فخریزاده را ۴ تعیین میکند؛ یعنی تنها ۲محافظ!
شاک، درجه حفاظت سایر دانشمندان را نیز درجه۵ تعیین کرده است!
با اینحال سپاه بنا به تشخیص خود، درجه حفاظت فخریزاده را به درجه دو و محافظان را افزایش میدهد.
سوال۲:
درحالیکه حداقل ۱۵سال بود که اسراییل رسما فخریزاده را در لیست ترور اعلام کرده بود، چرا شاک درجه حفاظت او را درجه۴ تعیین میکند؟
ج) شمخانی دبیرشورای امنیت ملی در آذر ۹۶ اعلام کرد:
«هیچ تهدید امنیتی متوجه هیچ مسئولی نیست. من مسئول امنیت کشور هستم. حفاظت شخصیتها را باید جمع کنیم، ما حفاظت از شخصیتها نداریم»
این تصمیم، جمعبندی شاک و شورای امنیت ملی بود. لذا از همه تیمهای حفاظت بازهم محافظ کسر شد!
حرف آخر:
جریان نفوذ با جاسوسی متفاوت است. یکی از عملکردهای جریان نفوذی، تصمیمسازیهای انحرافی برای ضربهپذیری کشور است. همان تصمیمی که ۱۲ سال علیرغم تهدیدهای اسراییل مانع حفاظت از دانشمندان میشود و درجه حفاظت فخریزاده را ۴ و سایر دانشمندان را ۵ تعیین میکند!
در ۱۴سال اخیر، ۶ دانشمند ترور شدند. تا این سوالات پاسخ داده و سیستم اطلاعاتی اصلاح نشود، موساد دانشمندی را در تهران زنده نخواهد گذاشت.
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
روباه و خانه امن...!
سال۹۱ سیستم اطلاعاتی با انتشار مستند «کلوپ ترور» اعلام کرد که شبکه ۳۰نفره عوامل موساد در ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن را دستگیر کرده است. ۲۰:۳۰ و خبرگزاریهای اصولگرا هم کلی مانور تبلیغاتی رفتند.
همه اعضای شبکه ازجمله مازیار ابراهیمی جلوی دوربین اعتراف کردند که عامل موساد برای ترور دانشمندان بودهاند. صحنههای تک تک ترورها را هم تشریح کردند.
دو سال بعد فیلم سینمایی روباه روی پرده سینما رفت. فیلمی با حمایت وزیر اطلاعات که در آن برادر نتانیاهو که برای ترور دانشمندان هستهای به ایران آمده دستگیر میشود! دقیقا برادر نتانیاهو! تصور کنید چقدر هیجانانگیز!
گذشت و گذشت تا سال ۹۸ که ناگهان مازیار ابراهیمی سر از بیبیسی در آورد! گفت او را مجبور به اعتراف کرده بودند. گفت در تکنویسیها به انفجار پادگان بیدگنه (ترور تهرانیمقدم) هم اشاره کرده بوده.
برای همین حفاظت سپاه تقاضای بازجویی مجدد میکند. گرچه ابراهیمی تا پای اعدام میرود اما بخت یارش میشود که حفاظت سپاه متوجه اعترافهای اجباری و دور از واقعیت او میشود. در نهایت او و سایر متهمان آزاد میشوند. آنجا بود که فهمیدیم ۷سال سرکار بودیم! اما در این افتضا از سایتهای اصولگرا صدا در نیامد.
القصه!
۱۰سالی از ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و مصطفیروشن میگذرد اما هنوز از شبکه موساد که هیچ، حتی عوامل این ترورها نیز دستگیر نشدند.
چقدر تاریخ در حال تکرار است! همزمان که شبهای زمستان، سرگرم دیدن «خانه امن» هستیم، خبر از شناسایی و دستگیری عوامل ترور فخریزاده میدهند. فقط کاش قبلش میگفتند تکلیف عوامل ترور دانشمندان قبلی چه شد؟
امیدی که به رسانههای اصولگرا نیست، اما من جای جنبش دانشجویی آزاده بودم اول خونخواه شهدای دانشمند میشدم، بعد بازپسگیری قدس!
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
سال۹۱ سیستم اطلاعاتی با انتشار مستند «کلوپ ترور» اعلام کرد که شبکه ۳۰نفره عوامل موساد در ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن را دستگیر کرده است. ۲۰:۳۰ و خبرگزاریهای اصولگرا هم کلی مانور تبلیغاتی رفتند.
همه اعضای شبکه ازجمله مازیار ابراهیمی جلوی دوربین اعتراف کردند که عامل موساد برای ترور دانشمندان بودهاند. صحنههای تک تک ترورها را هم تشریح کردند.
دو سال بعد فیلم سینمایی روباه روی پرده سینما رفت. فیلمی با حمایت وزیر اطلاعات که در آن برادر نتانیاهو که برای ترور دانشمندان هستهای به ایران آمده دستگیر میشود! دقیقا برادر نتانیاهو! تصور کنید چقدر هیجانانگیز!
گذشت و گذشت تا سال ۹۸ که ناگهان مازیار ابراهیمی سر از بیبیسی در آورد! گفت او را مجبور به اعتراف کرده بودند. گفت در تکنویسیها به انفجار پادگان بیدگنه (ترور تهرانیمقدم) هم اشاره کرده بوده.
برای همین حفاظت سپاه تقاضای بازجویی مجدد میکند. گرچه ابراهیمی تا پای اعدام میرود اما بخت یارش میشود که حفاظت سپاه متوجه اعترافهای اجباری و دور از واقعیت او میشود. در نهایت او و سایر متهمان آزاد میشوند. آنجا بود که فهمیدیم ۷سال سرکار بودیم! اما در این افتضا از سایتهای اصولگرا صدا در نیامد.
القصه!
۱۰سالی از ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و مصطفیروشن میگذرد اما هنوز از شبکه موساد که هیچ، حتی عوامل این ترورها نیز دستگیر نشدند.
چقدر تاریخ در حال تکرار است! همزمان که شبهای زمستان، سرگرم دیدن «خانه امن» هستیم، خبر از شناسایی و دستگیری عوامل ترور فخریزاده میدهند. فقط کاش قبلش میگفتند تکلیف عوامل ترور دانشمندان قبلی چه شد؟
امیدی که به رسانههای اصولگرا نیست، اما من جای جنبش دانشجویی آزاده بودم اول خونخواه شهدای دانشمند میشدم، بعد بازپسگیری قدس!
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
فخریزاده را که زدند!
طهرانچی را دریابید!
این عکس را دقیقا روز ۲۶ فروردین ۹۸ در سیل خوزستان انداختم. دکتر طهرانچی(نفر سمت راست) آمده بود برای سرخط کردن دانشگاه آزاد برای کمک به سیلزدگان.
حاجحسین یکتا او را سوار ماشین خود کرد تا منطقه را بازدید کنند. من نیز سوار شدم! طهرانچی دو محافظ همراه داشت. هر دو در خودروی پشتسر بودند.
دهلاویه که رسیدیم، قایق جا نداشت. من و یکی از محافظها در ساحل ماندیم. قایق با تکانی بد، حرکت کرد. به شوخی به حاج حسین گفتم: «دکتر طهرانچی را اسراییل نتونسته بزنه، ببینم شما غرقش میکنید!» همه خندیدیم.
همانجا با خودم فکر کردم چرا برای دانشمندی که در لیست ترورهای موساد است تنها دو محافظ گماردهاند؟خودروی ضدگلوله هم که هیچ!
۱۸ مارس۲۰۲۰ بود که وزارت امور خارجه آمریکا، طهرانچی را به علت تلاش در برنامه هستهای تحریم کرد. دیگر چگونه بگویند دانشمندان را ترور خواهند کرد؟!
پیش از این نوشتم که شورای امنیت کشور (شاک) درجه حفاظت دانشمندان را ۵ تعیین کرده است؛ یعنی تنها ۲محافظ!
این حفاظت اندک هم، بعد از ترورهای اردشیر حسینپور، علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن بهراه افتاد! یعنی از سال ۸۰ تا ۹۲ و آغاز بحران پرونده هستهای و تهدیدهای اسراییل، دانشمندان بدون حفاظت و خودروی ضدگلوله بودند!
پس از نوشتار پیشین، برخی متعجب شدند که چگونه برای دانشمندان تنها ۲ محافظ تعیین کردهاند؟!
این خاطره و عکس را منتشر کردم که تاکید کنم اوضاع خیلی وخیم است! واقعا مگر کشور چند دانشمند بمانند شهریاری، فخریزاده و... دارد که اینگونه به تاراجشان گذاشتهایم؟
آیا این تاراج تنها از روی ندانمکاریست؟!
باید جست که چه جریانی در سه دولت خاتمی، احمدینژاد و روحانی ابتدا تصمیم به عدم حفاظت دانشمندان میگیرد و پس از آن نیز درجه حفاظت ۵ برای آنان تعیین میکند؟!
یکی از عملکردهای جریان نفوذ، تصمیمسازی انحرافی برای هموارسازی حذف دانشمندان است.
اینروزها مدام مرا توصیه میکنند که دست از سر واکاوایی ترور دانشمندان بردارم! برخی دلسوزانه، برخی از روی سادهانگاری و برخی دیگر...!
اما واقعا ترور ۶ دانشمند در ۱۴سال موضوع کماهمیتی است؟!
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
طهرانچی را دریابید!
این عکس را دقیقا روز ۲۶ فروردین ۹۸ در سیل خوزستان انداختم. دکتر طهرانچی(نفر سمت راست) آمده بود برای سرخط کردن دانشگاه آزاد برای کمک به سیلزدگان.
حاجحسین یکتا او را سوار ماشین خود کرد تا منطقه را بازدید کنند. من نیز سوار شدم! طهرانچی دو محافظ همراه داشت. هر دو در خودروی پشتسر بودند.
دهلاویه که رسیدیم، قایق جا نداشت. من و یکی از محافظها در ساحل ماندیم. قایق با تکانی بد، حرکت کرد. به شوخی به حاج حسین گفتم: «دکتر طهرانچی را اسراییل نتونسته بزنه، ببینم شما غرقش میکنید!» همه خندیدیم.
همانجا با خودم فکر کردم چرا برای دانشمندی که در لیست ترورهای موساد است تنها دو محافظ گماردهاند؟خودروی ضدگلوله هم که هیچ!
۱۸ مارس۲۰۲۰ بود که وزارت امور خارجه آمریکا، طهرانچی را به علت تلاش در برنامه هستهای تحریم کرد. دیگر چگونه بگویند دانشمندان را ترور خواهند کرد؟!
پیش از این نوشتم که شورای امنیت کشور (شاک) درجه حفاظت دانشمندان را ۵ تعیین کرده است؛ یعنی تنها ۲محافظ!
این حفاظت اندک هم، بعد از ترورهای اردشیر حسینپور، علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن بهراه افتاد! یعنی از سال ۸۰ تا ۹۲ و آغاز بحران پرونده هستهای و تهدیدهای اسراییل، دانشمندان بدون حفاظت و خودروی ضدگلوله بودند!
پس از نوشتار پیشین، برخی متعجب شدند که چگونه برای دانشمندان تنها ۲ محافظ تعیین کردهاند؟!
این خاطره و عکس را منتشر کردم که تاکید کنم اوضاع خیلی وخیم است! واقعا مگر کشور چند دانشمند بمانند شهریاری، فخریزاده و... دارد که اینگونه به تاراجشان گذاشتهایم؟
آیا این تاراج تنها از روی ندانمکاریست؟!
باید جست که چه جریانی در سه دولت خاتمی، احمدینژاد و روحانی ابتدا تصمیم به عدم حفاظت دانشمندان میگیرد و پس از آن نیز درجه حفاظت ۵ برای آنان تعیین میکند؟!
یکی از عملکردهای جریان نفوذ، تصمیمسازی انحرافی برای هموارسازی حذف دانشمندان است.
اینروزها مدام مرا توصیه میکنند که دست از سر واکاوایی ترور دانشمندان بردارم! برخی دلسوزانه، برخی از روی سادهانگاری و برخی دیگر...!
اما واقعا ترور ۶ دانشمند در ۱۴سال موضوع کماهمیتی است؟!
#جواد_موگویی
https://yangx.top/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA